اشتراک گذاری ایده ها و تجارب و نگرش ها

۶۵ مطلب در مهر ۱۳۹۹ ثبت شده است

خلق را خدا نکنیم !!

این روزها ، تقریبا از همه شبکه های سیما دعایی پخش می شود به عنوان" دعای فرج"  کلمات آغازین این دعا خیلی خوب پیش می رود ؛ استمداد از خدا ، منتهی در آخرای دعا ، کلماتی با این مضمون خوانده می شود: "یا محمد یا علی یاعلی یا محمد انصرانی فانکما ناصرانی و واکفیانی فانکما نگکافیانی"

معمایش این می شود :" ای محمد و ای علی مرا کمک کنید چون شما کمک کننده ! من هستید و مرادکفایت کنید چون شما کفایت کننده من هستید!"

من دیگه عرضی ندارم!

 

۲۶ مهر ۹۹ ، ۱۶:۵۳ ۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰

همه ما ممکن است ، اشتباه کنیم !

در جستجوی ساده ای که در اینترنت داشتم؛ جمله "روزنوشته" را سرچ کردم ، اولین صفحه فکر کنم ، شعبانعلی بود  -فکر کنم اولین بار این اصطلاح را ایشان مد کرد-  چند نام پایین تر آمدم ، پس از گذشتن از چند روزنوشته ، وارد اتاق مجازی (سایت) یکی از آنها شدم ؛ نام ایشان در خاطرم نیست ؛ در توضیح  ابتدایی ، نوشته بودند که ایده های من در سایت ،صرفا مال خودم است و من در قبال آنها هیچ مسئولیتی ندارم - شاید کسی بخواد بر اساس ایده ام ، خودکشی کند یا پول هایش را به دریا بیندازد یا خانه اش را آتش بزند یا کار وحشتناک دیگری بکند!.

با خودم اندیشیدم که مگر آدمی پیدا می شود که بخواهد بر اساس حرفای یک آدمی که نمی شناسد ، تصمیم خطرناکی بگیرد؛ 

-  صد البته این مسئله ، ما جماعت نویسنده را سلب مسئولیت نمی کند- 

آیا ما نباید از خودمان بپرسیم که وقتی معتقد به حرفی نیستیم چرا باید دست به قلم ببریم ؟!.

واقعا چرا !؟

۲۶ مهر ۹۹ ، ۱۶:۰۳ ۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰

عکس را زوم کن !

گاهی یک دیدگاه در مقیاس کوچک ، خوب و زیبا و قشنگ به نظر می رسد اما اگر اون نظریه را در قالب بزرگتری بگنجانیم ؛ اشتباه بودنش ، برملا می شود!.

مثلا در سبک پوشاک عده ای معتقد به نوعی پوشش اند ؛ حالا اگر فقط بحث زیبایی را در نظر بگیرید و در یک فضای مخصوصی و ...شاید خوب به نظر برسد و شما فکر می کنید که شیوه خوبی است اما وقتی فضارا عمومی تر و بزرگ تر در نظر می گیرید ، متوجه می شوید که این سبکی که من با آب و تاب از آن حمایت می کردم و داد و هوار راه می انداختم چقدر آسیب زا ست.

بگذارید مثال بزنم تا از گیجی درتان بیاورم - گرچه من دوست دارم عمومی و کلی حرف بزنم- مسئله بی حجابی را اگر از این زاویه ببینید که چه اشکال دارد خانمی بدون حجاب در خیابان تردد کند ؟!.

خب ، زاویه کسترده می کنیم و این سبک را گسترش می دهیم و همه خانم های روی زمین چنین روی ای را اتخاذ کنند - که از میان خانواده های خودما هم هست - و از جهت دیگر ، حضور انبوه زنان بی حجاب ، بی عفتی را عمومی کند ؛ هنوز هم این دیدگاه را گسترش می دهیم و تا صد سال آینده به همین منوال سپری شود!. چه بلایی سر جامعه می آید ؛ چیزی که بر سر اروپا آمد ؛ آمارها حاکی از آن است که از هر چهار زن اروپایی یکی ، تجاوز به عنف می شود!.

 

این تنها یک مثال برای این دیدگاه بود و هر قضیه ای را می شود ، گسترش داد تا اشتباه بودنش ، واضح شود.

 

۲۶ مهر ۹۹ ، ۱۴:۰۱ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

احترام گذاشتن به سلیقه شخصی آدمها.

چه قدر ناراحتم از دست کسانی که به سلیقه آدمها احترام نمی گذارند ؛ دوست دارند کارها ، اون طوری که اونها دوست دارند، پیش برود.اگر سلیقه خوبی نداشته باشند که دیگه هیچی !.افرادی که تمامیت خواهند، به سهمشان از تصمیم گیری ، راضی نیستند .

حالا غیر از اینکه کارشان ، نادرست است؛ دلهارا از خود می رانند ؛ به خودشان و روابط شان هم صدمه می زنند.

کار کردن با اینجور آدمها ، انسان را ذله می کند و از لحاظ روان شناسی این تیپ آدمها خیلی کمالگرا هستند و به زعم خودشان ، شلخته کاری را قبول ندارند! .

ما باید به همه آزادی عمل بدهیم ؛ البته منظورم بی مسئولیتی در قبال جامعه نیست ، منظورم این است که مثلا شما و فرد دیگری یک پروژه ای را قبول کرده اید ؛ بایدبپزید که دوستتان متفاوت از شما عمل کند.

به نظرم حتی باید به بچه های مان آزادی عمل در یک چارچوب مشخص بدهیم !. نگووییم که پسرم ، جوان و خام است ؛ من باید بجایش تصمیم بگیرم !.

و هکذا در همه بخش های زندگی و همه افراد یک جامعه کوچک و بزرگ صدق می کند !

 

۲۶ مهر ۹۹ ، ۱۳:۲۰ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

درک می کنم اما موافق نیستم!

 هنوز هم پیدا می شوند افرادی که درک شان بالاست.در حد

فوق نرمال می فهمند - مثل ما زیر متوسط نیستند!- .

به نظرم ، تیزهوشی نعمت خوبیست منتها اگر فرد را دچار کبر

و خودبینی نکند !.

رفتار ، خیلی ها به برای من حد اقل درک نیست ؛ نمی توانم

بفهممشون . شاید خودشان لابد دلیل خوبی دارند که فکر می کنند کارشان ، خوبه .

مثلا ، من خودم از این حرف قانع نشده ام که نشانه دوستی کسی این هست که حتما باید به سر و کله ام بزنم و ....

واقعا چرا باید در جامعه ما این همه  بی منطقی رواج داشته باشد ! و ریشه این همه خرافات چیست  و چگونه می شود درمانی برای این مشکل یافت؟!.

اصولا هر کسی هر کاری که می کند ، بدون دلیل نیست ؛ ولی

حرف روی این است که تا چه اندازه ، دلائلل موجهی داریم !

و چه مقدار دست به دلیل تراشی می زنیم!.

هرگاه که اسب احساسات یکه تازی می کند ؛ منطق از نفس می افتد.

استفاده نادرست از احساسات - سوء استفاده-  زمانی اتفاق می افتد که نیازی به هیجان و موج سواری روی احساسات نیست !.

 

 

 

 

۲۶ مهر ۹۹ ، ۱۲:۵۳ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

اعتماد به نفس کاذب

ذهن خالی و معده خالی ، سروصدای زیادی ایجاد می کنند !. ولی اگر چنانچه ، تغذیه کافی بشوند از تولید صداهای ناهنجار باز می ایستند !. واین قصه همیشگی ، همیشه ادامه دارد. معمولا در مجالس عمومی کسی که زیاد حرف می زند و تقریبا در مورد تمام مسائل بشری دیدگاه خاص خودش را دارد ؛ بی مطالعه ترین - جمله بندی خودم - آدم جلسه هست. والبته وانمود می کند که  از مباحث پیچیده الگوریتم ریاضی تا شکافتن اتم و نظریه "نسبیت" و "a=mc2" صاحب نظر است ؛ با این توضیح کاملا مبرهن می شود که این آقا در مباحث نظری و جامعه شناسی و سیاست واقتصاد،  اگر نگوییم در جهان، در کشور ،  کارشناس درجه 1 است!.

به اندازه ای که جهل اعتماد به نفس ایجاد می کند ، هرگز علم و دانش نمی تواند بکند.

 

اگر به جای این همه  "کبابسرا" کتابسرا " داشتیم ! ، الآن شرایط ما این نبود.

♡♡♡♡

 

۲۶ مهر ۹۹ ، ۱۱:۰۱ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

مراحل پیشرفت وبلاگ نویسی من !

پیش نوشت :

روزانه ، افکار و ایده های مختلفی به سرم می زند وخیلی زود هم از سرم می پرند؛ اگر بخواهم بعدا ایده هارا ، مکتوب کنم؛ حد اقلش این است که با همان حرارت قبلی نیست؛ بنابر این تصمیم گرفتم یک کپی از تمام افکارم بگیرم و بعدا سر فرصت ، همه را کنار هم بچینم.

اصل نوشت: 

ذاتا اینجوری هستم که از آدم های پر، خوشم می آید ؛ چه آقای "رادان" باشد و یا" چه رحیم پور ازغدی "و چه "سامان گلریز".

ولی خب، از همان روز اول ، به همین خوبی نبوده اند ؛ فرنگی ها ضرب المثلی دارند که می گوید: "روزی همه حرفه ای ها ، افتضاح بوده اند"

قضیه" مولکول ها و سلول ها" را هم می دانم و نمی خواهم "جهش ادبی" داشته باشم و یک شبه ؛ ره صدساله را بپیمایم.

گرچه گاهی وسوسه هم می شوم و به خودم می گویم : 

"تو می توانی !"

"می توانی سر یک متن این قدر وقت بگذاری تا از آن یک متن عالی و فاخر بیرون بیاید؛ اما می دانم که این راهش نیست."

"جهش وسوسه بزرگ" هیچ وقت کسی را به جائی نرسانده است."

جایی خواندم که :"شما باید همواره جایی برای اشتباه کردن ، بگذارید".

درصدی برای اشتباه کردن ! ؛ مثلا 20% .

پایان نوشت:

فعلا همین قدر کفایت می کند!.

 

۲۵ مهر ۹۹ ، ۱۸:۳۴ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

واقعیت های تلخ و شیرین !

  پیش نوشت :

اگر در زندگی، دقیق شویم ؛ واضح می بینیم که زندگی ، شکل

گرفته از "واقعیت های تلخ و شیرین" .

به طور طبیعی ، انسان گرایش داره  به سمت ،توجه به تجربه های تلخ و آنها را "هایلات" می بینه .

و این طرز فکر منجر میشه به" منفی بینی" و "منفی بافی" ودرنتیجه دنیا تبدیل میشه به جهنم ؛ .

اگر ما بخواهیم آگاهانه "واقعیت های خوشایند" را برجسته سازی کنیم ، و زاویه نگاه مان را بچرخانیم به سمت نقاط سرسبز و زیبای زندگی ، حد اقل آب و هوای زندگی ما عوض می شود.

با تمرکز به قسمت" خوشایند زندگی" ، سیلی از نعمت ها به راه می افته ؛ دلیلش اینه که توجه به هرچیزی موجب گسترش اون چیز میشه!.

۲۵ مهر ۹۹ ، ۱۰:۰۳ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

روی چه چیزی وسوسه داشته باشیم!

واقعا نمی دونم عنوان این پست، گویای این مطلب است یا نه؟. اما من می خواهم که در این پست پرده از اسرار شخصیتی فوق العاده ای بردارم که برای من 100% جالب است و امیدوارم برای خوانندگان هم جالب باشد؛ البته اصراری هم ندارم که جالب باشد!. -نه اینکه آدم خیلی خودخواهی باشم ، نه! ؛ اما چون مخاطب اولم، خود من هستم!.

من دوست دارم و در زندگی خودم این نکته را تبدیل به قانون کنم که باید روی کیفیت وسوسه داشته باشم ؛ نه روی قیمت .

به نظر خودم آدم تا می تواند روی اینکه چه چیزی بهتر و کارامد تر و بروزتر و زیباتر باشد  ، تمرکز کند تا اینکه بخواد با قیمت ارزانتری ، کالا یا هرچیزی که فکر می کنید، بخرد.

کیفیت حرف اول را می زند ؛ مسئله پول که در میان میاد ، آدم زود گول می خورد و دست به انتخاب های نادرستی می زند.

آدم های خیلی موفقی را دیده ام که حساسیت عجیبی روی خود یک کالا یامشابه آن داشته اند ؛ شاید ساعت ها و روز کلنجار رفته اند تا کیفیت بهتری دریافت کنند و اما در مورد قیمت ، زیاد حساس نبوده اند  - بد برداشت نشود ؛ منظورم این نیست که با هر قیمت گزافی که فروشنده خواست ، شما موافقت کنید!. -

زاویه دید انسانها با هم فرق می کند ؛ عموما افراد فقیر جامعه توجه شان به قیمت هاست ؛ حتی شده به پایین بودن ارزش و کارایی و کیفیت باشد.

اما توجه یه عده ای دیگر به کیفیت و زیبایی و شیکی و مارک بودن است ؛ دسته دوم به نظرم ، موفقتر و بیشتر خوشبختی را احساس می کنند.

حساسیت بعدی این دسته از افراد به بهتر شدن و بهتر بودن است ؛ متوسط بودن و یا پزیرفتن ، کاستی در بخشی از زندگی را نمی پذیرند.

شاید فقط همین نگرش این افراد بوده که موجب تفاوت شده چون از لحاظ کارکرد و عملکرد ،؛همه انسانها ، یکی اند .

منظورم اینه که هر انسانی وقتی شرایط کاری مناسبی بیابد ، دست به کار می شود اما افراد شکست با چنین موقعیت هایی روبرو نمی شوند.

"عامل شانس" فقط بازتاب ظاهری یک خوشبختی ست ؛ عامل پنهان و قدرتمند و قسمت زیرین کوه ، نگرش و باور انسان است.

 

 

 

۲۴ مهر ۹۹ ، ۱۶:۰۵ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

احساساتی بودن؛ خوب یا بد.

همین ابتدا ، باید عرض کنم که خودم خیلی احساساتی هستم ! و ازگفتن این حرفم ابائی ندارم ؛ چون احساساتی بودن یعنی انسانیت؛ و هر انسانی که ترحم و انسانیت نداشته باشد فقط نام انسان را یدک می کشد و در حقیقت حیوانی ست در قواره انسان - البته اگر به حیوانات توهین نشود - .

واز طرف دیگر طرفدار عقلانیتم ؛ چون عقل را جوهر انسانی می دانم و نظم و قوام سیستم های بشری و حتی طبیعی - ساخته دست خدای لایزال - را مبتنی بر عقلانیت می دانم.

به همین خاطر معتقد  هستم کسی اگر به طبیعت ، ضربه بزند ؛ قبل از همه خودش ،متضرر خواهد شد.

 

۲۴ مهر ۹۹ ، ۱۵:۴۸ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰