اشتراک گذاری ایده ها و تجارب و نگرش ها

۶۵ مطلب در مهر ۱۳۹۹ ثبت شده است

آیا شما در زندگی اشتباه کرده اید؟؟!

 دیشب در یک مصاحبه خیابانی  که از تلویزیون پخش می شد ، مجری یک سوالی از مردم می پرسید ؛ سوالش این بود که آیا شما در زندگی اشتباه کرده اید؟!

پاسخ دو نفر ، خیلی برای من جالب بود وصد البته پند آموز و دیدگاه جدیدی در ذهن من شکل گرفت ؛ جواب یکی از آنها ، این بود که خیر !  من هرگز در زندگی اشتباه نکرده ام ، چون همیشه قبل از هر کاری فکر می کنم .

پاسخ این این آدم ، خیلی مرا توی فکر برد ؛ مگه میشه آدم اصلا در زندگی اشتباه نکند ! 

به خودم گفتم ، لابد می شود . 

فرض کنید در هیچ زمینه ای شما دچار اشتباه نشده باشید ، آن هم در طول عمرتان ؛ واقعه معرکه است.

نه در زمینه اقتصادی و نه عاطفی و ....!

من نمی توانم با قاطعیت حرف ایشان را تایید و تکذیب کنم ولی در کل برای من جالب بود. همه کم و بیش شنیدیم که آدم ممکن الخطاست ؛ یعنی میشه که از آدم اشتباهی سر بزنه و بعضی هم خوب از این مسئله بهره برداری می کنند ! مثلا این آدم همیشه گند می زند به زندگیش و در جواب میگه : من هم آدمم و اشتباه می کنم ؛ انگار که آدم خلق شده برای اشتباه کردن!

و یکی پیدا میشود که بگوید من اصلا در زندگی اشتباه نکرده ام ، چون من همیشه با فکر کار می کنم!!

چقدر این حرف قشنگ و دلنشین و جالب هست! .

خب اینکه خدا به انسان عقل داده است ، و این آدم از همیشه به عقلش استناد کنه ، خیلی جالب هست.

و اینکه استدلال معکوس صورت گیرد و برخلاف 95% مردم ، آدم برای کارهای خوبش دلیل بیاورد؛ شگفت انگیز و قابل تحسین است.

ماهم حد اقل همین امروز ، تصمیم بگیریم که اشتباه نکنیم و قبل از انجام هر کاری فکر کنیم .

 

۱۷ مهر ۹۹ ، ۰۵:۱۵ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

حتما باید ناجی دیگران باشیم؟!!

 دنیا پر از تنوع است ؛ از تنوع در گیاهان و گلها گرفته تا تنوع گونه های حیوانی و نهایتا تنوع در عالم انسانها تا تکثر زبان و نژاد ولهجه و دیدگاه و باور؛  دنیا به وجود همین تنوع زیباست.

نمی شود و قانون خدا نیست که تمام این بی نهایت تنوع عالم

از بین برود و همه جهان  یک زبان و دل و یک دین باشند.

قضیه فوق فقط در مورد باورهای مذهبی نیست .

فرض کنید که وارد باغی شوید و فقط یک نوع درخت در تمام وجود داشته و در گلزار فقط یک شکل گل قرار داشته باشد ، آیا این باغ و این گلستان زیباست؟!.

قانون جهان این نیست که همه چیز ، یک دست شود.

 اکنون در جهان حدودا 8 ملیارد انسان وجود دارد که حتی دو نفر مثل هم پیدا نمیشه و تا ابد چنین نخواهد شد و dna  همشون متفاوت و سر انگشت تمام این انسانها با دیگری متفاوت هست.

این مقدمه را گفتم که بگم اگر یهودی در دنیا و هست واگر مسیحی و بودایی و هزاران اعتقاد و مکتب در دنیا وجود دارد ؛ نمی شود که یکی را حذف کنیم تا جهان بهتری داشته باشیم !.

کاری که هیتلر کرد ؛ می خواست که نسل یهودیان منقرض شود،و جهان عاری از یهودیت وجود داشته باشد ! 

آیا موفق شد؟؟!  خیر. 

چون مسیر جهان ، اینگونه نیست.

یا مثال دیگرش داعش بود که به زعم خودش می خواست  تمام  مخالفان خودرا گردن زند و نابود کند تا جهانی بر اساس تفکر آنان شکل گیررد!.

 یک مثال دیگر بگویم : 

اگر حکومتی در جهان بخواد ، که هیچ دزد و قاتل و رهزنی در کشورش وجود نداشته باشد ، بدون شک هرگز موفق نخواهد شد، هرچند دست به شیوه های تشویقی و تهدیدی مختلف بزند.

چرا چنین چیزی امکان پزیر نیست ؟؟!

 جوابش خیلی ساده هست .

چون بر خلاف قوانین حاکم جهان هست؛ آدم خوب و بد همیشه وجود داشته و دارد تا جهان جهان است و آسمان سقف سر ما و زمین فرش زیر پای ماست ،  این قانون وجود خواهد داست.

خب شاید بپرسید پس وظیفه ما این وسط چیه ؟؟

 وظیفه ما این است که خوب باشیم و تا حد امکان برای خوبی دیگران بکوشیم اما ما توانایی تغییر کسی را نداریم.

۱۶ مهر ۹۹ ، ۲۱:۲۶ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

قدرت "جاافتادگی"

این مفهوم را تاجایی که مطالعات من قد می دهد جایی ندیده و نخوانده ام ، البته در زندگی آدم ها ، بسیار دیده ام ؛ مثال ساده اش ، درخت کدو و بید هست .

می گویند ، در کنار درخت کدوی چندین صد ساله درخت بید چندین ماهه ،رشد کرد و سر به فلک کشید و به خودش مغرور شد و شروع کرد به فخر فروشی به درخت کدو ؛ درخت کدو ، بهش گفت ، صبر تا زمستان از راه برسد تا ببینیم چه کسی تنومندتر هست ، موقع زمستان بادهای تند درخت بید را از جا کند و درخت کدو همچنان ، پابرجا باقی ماند.

خیلی از نوجوانان و جوانان در حسرت زندگی و ودم ودستگاهی هستند که عموما افراد مسن دارند ؛ اما توجه ندارند که در طول این سالیان ، قدرت جاافتادگی ، کارخودش را کرده و آنهارا به جایی رسانده است و آنها به شرایط کنونی دست یافته اند.

گاهی افرادی که در ابتدا راه اند ، مورد تمسخر دوستان و همراهان واقع می شوند و بعد از چند دهه در آن صنعت تبدیل به غولی می شوند که همان افراد مسخره کننده ، دیروزی ، امروز افتخار می کنند که با آنها عکس بیاندازند.

 دیروز کلیپی از آقای  "ناوال راویکانت"  می دیدم که در مورد موفقیتش می گفت و گفت : آدم باید برای  موفق شدن در یک زمینه ای حتما شانس هم داشته باشد و برای اینکه شانس داشته باشد ، در اون زمینه باید دوام بیاورد ، شانس هم به سراغش می آید.

مفهوم جا افتادگی به این معنا هست که شما آسیب پذیر نباشید؛ به حدی از موفقیت و رشد برسید که اوضاع هرچند بد شود و بدبیاری بسوی شما رژه شوند اما بازهم بقای شما تهدید نکنند.

مفهوم ، جا افتادگی با شناخته شدن و مطرح بودن هم عجین هست؛  یعنی شما به عنوان فرد قوی ، شناخته شده و مطرح گردید.

به یک تعبیر : شما ، زمانی پا به میدان جا افتادگی می گذارید که اصطلاحا " میدان مین را سالم طی کرده باشید" و اکنون عرصه جولان شما باشد.

من از این مفهوم به جوانان و کسانی که در اول راه اند ، امید واقعی بدهم ( امید کاذب و صادق داریم ؛ یا امید واهی و حقیق ؛ ممکن هست در پست های بعدی راجع بهش حرف زدم )

 که نگذارید ، یاس گلوی شما را بفشارد و از میانه راه منصرف تان کند.

عموما ابتدای هر مسیری ، سختی های خودش را دارد ، به قول دوستی که می گفت : اولش ، کار و کار و بعد  پول و پول.

در مورد شغل مغازه داری می گفت.

همه آدم های موفق ، رزومه بلند بالایی از شکست های ریز و درشت دارند و به همین دلیل ، شماهم دیده اید که افراد موفق از موفقیتشان خیلی خوشحال نمی شوند و یا موقع دریافت مدال قهرمانی ، به هوا نمی پرند و یا موقع امضای قرار داد ملیونی ، خیلی ریلکس هستند ( وحتی گاهی افسرده هم می شوند!!) دلیلش اینه که آنها به سادگی به این موفقیت نرسیده اند و کاملا قیمتش را پرداخت نموده اند.

نمی خوام بگم که همیشه باید شکست بخورید تا موفق بشوید و این را تبدیل به قانون کنم چون خیلی از چهره های موفق ، قبل از موفقیتشان اصلا شکست را تجربه نکرده اند ، مثالش ریچارد برانسون ، سرمایه دار انگلیسی هست.

منظورم ، طی کردن مسیر هست ؛ تا خون تبدیل به شیر بشود.

همانطور که شیریی که از پستان می آید قبلا خون بوده و پس از گذشت زمانی تبدیل به شیر شده است ( جادارد ازمولانا جلال الدین تشکر کنم)

۱۶ مهر ۹۹ ، ۱۸:۲۸ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

خامی و پختگی

خامی و پختگی  مترادف  استادی و شاگردی هم میشه ؛  چون استاد همه چیز را خوب می داند و می فهمد و از قلق های کارش خوب آگاه هست و نهایتا کارش خوب از آب در می آید  و شاگرد مثل یک چانه خمیر در دستان استادش هست تا قالب استاد را بپذیرد و اگر بخواهد به خودی خود دست به کاری بزند حتما  اولا : خوب خودش را اذیت می کند و گاهی حتی خودرا به درد سر می اندازد و نهایتا هم نتیجه کارش به درد نخور و بد در می آید.

آماتور و حرفه ای هم در همین رده ها هست.

گاهی اصطلاحات ، کاربلد و ناشی هم به کار می رود.

خب ،  همه ما  در زندگی دیدیم که با وسیله ای دست و پنجه نرم کردیم و چندین ساعت هم وقت گذاشتیم اما حاصل کار ، چیزی جز سردرد و سزدرگمی و خستگی چیز دیگری نبوده تا اینکه به این نتیجه رسیده ایم که از همان اول باید می رفتیم سراغ اوستا کار، وپس از اینکه اون وسیله را پیش اوستا کار بردیم ، ظرف 5 دقیقه ، وسیله مورد کاملا سالم به ما تحویل داده شد.

دیگه نه خبری از خستگی و نه سردرد و اینا نیست!

تازه ، جالب اینکه اوستا کاملا از کارش لذت می برد و هم پول به دست آورد !!

خب : تفاوت استادی و شاگردی و خامی و پختگی و حرفه ای و آماتور و کاربلد و ناشی همین هست!!

نکاتی ای که در اینجا وجود دارد این هست که:

 اولا :  استادی نیاز به گذراندن یک دوره زمانی کاملا منطقی دارد و هیچ کسی یک روزه ، استاد نشده و نخواهد شد.

دوما : برای یک اوستا کار ، کار = لذت بردن هست.

سوما : انجام درست و مرحله ای یک کار ، خیلی لذتبخش هست و انسان روحیه مضاعفی می گیرد چون احساس می کند ، انسان مفیدتری هست و توانسته کاری را به سرانجام برساند.

سوال دیگری هم در دل این حرفا ، به من چشمک زد:

آیا امکان دارد کسی در چند کار تخصص داشته باشد ؟؟

من فکر می کنم که اولا نیازی نیست که همه در همه زمینه تخصص داشته باشیم ؛ مثلا در برق کشی و لوله کشی و تایپ و خلبانی و ....

اما استاد نبودن را ما مساوی خامی ندانیم !!

اجازه بدهید ، توضیح بدهم تا احساس نکنید ضد و نقیض حرف می زنم ؛ منظورم این هست آدم وقتی روال کار دستش می آید ، خودش می داند چگونه گلیمش را از آب بکشد بیرون.

البته لازم نیست که خلبانی هم بکند ( چون راه های بهتری برای خودکشی وجود دارد!!)

ولی اگر می توانید کولر را خودتان سرویس کنید ، می توانید ویندوز هم عوض کنید و پوشک بچه تان هم عوض کنید!!

پس چه کار کنیم که تا حدودی از عهده هرکاری بربیاییم ؟؟

اولا  از حواس خمسه خودمان خوب استفاده بکنیم .

دوم مقداری اعتماد به نفس هم لازم هست، البته کم به مقدار نمک در غذا ، چون اعتماد به نفس زیادی کار دستتان می دهد.

حفظ آرامش و تمرکز هم یک فاکتور خیلی مهمی به حساب می آید.

 این باور را در وجودتان حک کنید و  همیشه آویزه گوشتان داشته باشید که شما توانایی انجام هر کاری دارید.

البته لازم نیست که همیشه خودتان ، دست به آچار بشوید.

سعی کنید تا حد امکان ، خود کفا شوید و خودتان کارهایتان را انجام دهید.

اعتماد به نفس همیشه خوب نیست ( شاید پستی با همین مضمون برای تان توی وبلاگ گذاشتم)

تخصص فقط در یک رشته را برای همیشه فراموش کنید.

۱۶ مهر ۹۹ ، ۱۱:۳۸ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

عوامل تضعیف کننده منطقی فکر کردن !

در این  پست می خواهم مقداری در مورد عواملی سخن بگویم که اجازه نمی دهند شما منطقی فکر کنید .

در مورد عنوان این مطلب خیلی فکر کردم که دوستان خواننده قشنگ مطلب رو بگیرند ؛ عواملی هستند که به طور نامرئی عمل می کنند و اجازه نمی دهند ، شما منطقی فکر کنید و شایدهم ، فکر می کنید که منطقی فکر می کنید اما واقعیت جور دیگری هست.

signal ها به شما ضعیف می رسند ، به همین خاطر، صفحه 

گیرنده شما ، واضح نشان نمی دهد و یا از کیفیتش می کاهد.

فرض کنید فیلمی که با کیفیت 480p  هست نسبت کیفیت 720p  خیلی پایین تر هست.

و این ررولوشن در مقابل 1080p پایین تر هستند و کیفیت این آخرین ررولوشن  ، معرکه و اعجاب آور هست.

چرا این حرفا را زدم ، چون  در پست قبلیم که در مورد یکی از یاران پیامبر و خلفای امین اسلام سخن گفته بودم و از نبوغ ایشان ، نوشته بودم ؛ با خودم گفتم خب الان سرچی بزنم ببینم عزیزان شیعه در مورد این بزرگ مرد تاریخ اسلامی یعنی معاویه چه گفته اند .

دیدم که بععلله!!  خب کم و کاستی نگذاشته اند .

به عنوان نمونه سخنرانی آقای فاطمی درامد ؛ ظاهرا  ایشان خیلی علمی و منصفانه (! )بحث کرده بودند .

 و در گوشه ای از گفتار علمی شان نقلی از کتاب الاخبار الموفقیات داشتند و در این کتاب حرف ناروایی در مورد معاویه بود و نمی دانم چجوری این حرف را به ابن تیمیه ربط دادند ؟؟

این کتاب را متخصصین می دانند که در حد کتاب افسانه هاست و خود محقق هم در مقدمه اش گفته که لزوما همه داستان ها واقعی نیستند.

بحث من این هست که چرا ما  حقائق را دستکاری می کنیم؟

و اقدام به تحریف روایت می کنیم ؟

وحقائق متناقض را به هم می چسپانیم و بعد خودرا پیروی حق می دانیم!

بزرگترین خطر برای یک بحث منطقی ، احساسی کردن قضیه هست.

ما باید بخواهیم ، جامعه ای داشته باشیم که پرسشگر و اهل سوال و جواب باشند .

خودسانسوری را کنار بگذاریم و در چارچوب عقل و شرع و منطق ، حقائق را بازگو کنیم.

پس عوامل تضعیف کننده منطقی فکر کردن ، شامل ارجاع نادرست و ناقص و بیان یکجانب گرایانه و نگاه پیشداورانه نسبت به مسائل هست.

و اگر بناباشد که ما با دلیل حرف بزنیم ، پس نباید احسات را دخیل کنیم .

۱۵ مهر ۹۹ ، ۱۴:۱۲ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

رهبری به سبک معاویه ، خلیفه اموی

بدون اغراق در سیاست مداری و مردم داری ، تاکنون  کسی نتوانسته به پای معاویه برسد ، ایشان در این زمینه زبانزد عام و خاص بود.

خردورزی و عقلانیت و انعطاف سیاسی که یک رهبر می بایست در وجود خود داشته باشد، همگی در شخصیت معاویه به وضوح دیده می شد.

معاویه کسی بود که می توانست در عصبانیتش ، بخندد . و هیچ کس نتوانسته بود اورا عصبانی کند!!

در همین مورد ، داستانی نقل می کنند که فردی وقتی شنید که کسی نتوانسته خلیفه را عصبانی کند ؛ اعلام کرد می توانم چنین کاری کنم ؛ 

در مجلس حضرت معاویه حاضر شد و گفت من می خواهم از مادرتان خواستگاری کنم !!!

معاویه وقتی سخنش را شنید گفت :  مادرم  به درد تو نمی خورد ، چون پیر زنی بیش نیست.

این فرد دست بردار نبود گفت : اما من از چشمان وی خوشم آمده است !!

معاویه فورا جواب داد : البته که حرف شما درست است ، و به همین دلیل  هم بود که پدرم ابو سفیان ، با مادرم ازدواج کرد.

آن فرد بعد از شنیدن پاسخ هوشمندانه و سعه صدر خلیفه انگشت به دهان ماند.

چون خلیفه می توانست فورا گردنش را بزند ؛ اما  چنین نکرد که هیچ بلکه تا پاسخی آرام و حکیمانه به وی داد

این شیوه و برخورد ایشان نشان دهنده ، درایت و نبوغ سیاسی و مردم داری بود.

شخصیت معاویه به گونه ای بود که  نشان دهنده سیادت و سرداری بود ، تاجایی که ابن عمر می گوید : من بعد از پیامبر کسی را سیاست مدارتر از معاویه ندیده ام ؛ شاید به همین دلیل بود که عمر ابن خطاب ، معاویه را از سمت استانداری شام برکنار نکرد ؛ به وی گفتند چرا وی را از این سمت معذول نمی کنی ، گفت:  من چگونه کسی را برکنار کنم که حتی موقع عصبانبت می تواند بخنند.

در واقع حضرت عمر ابن الخطاب ، نسبت به نبوغ سیاسی معاویه پی برده بود.

خب مقداری از شیوه حکومت مداری ایشان بگوبم :

همانطور که اشاره شد که حضرت معاویه با توجه به هوش سرشاری که داشت از ابزار های نرم در حکومت داری استفاده می کرد مثل اخلاق خوب حتی با دشمنان و مخالفان.

و دوم  به وسیله پرداخت پول و هبه ، دل مخالفان را به دست می آورد  ودر توجیه این کارش می گفت : 

من با پرداخت پول از بیت المال جلوی جنگ و خون ریزی را می گیرم !

ارزش پول بیشتر است یا خون مسلمان !

وچه پاسخ هوشمندانه و چه راهبرد عاقلانه ای 

۱۵ مهر ۹۹ ، ۱۱:۰۴ ۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰

موفقیت شانسی هست یا عرق جبین!

تقریبا همه مردم جهان به دنبال موفقیت هستند و بازهم  تقریبا همه شان موفق شدن را به دو دلیل می دانند :  شانس  یا عرق ریختن .

البته ظاهر قضیه هم ، همین را نشان می دهد ؛  اما من می خواهم به شما یک دلیل پنهان را برای موفق شدن بگویم : 

این دو مورد نخ نما که همه مردم دنیا به آن اعتقاد دارند ؛ ظاهر مسئله هست اما در واقعیت یک دلیل مخفی و تا حدودی پنهان وجود دارد که کمتر کسی از آن به عنوان دلیل موفقیت یاد می کند ؛ چون اولا  خیلی درونی هست  ؛ و شاید خود فرد موفق هم دلیل اصلی موفقیتش را نداند.

دوما برای بقیه که می خواهند دلیل موفقیت شما را بدانند ، جالب نیست .

به همین دو دلیل و شاید هم دلائل دیگری ، هیچ فرد موفقی حاضر نیست دلیل واقعی موفقیتش را بر ملا سازد.

بگذارید  یک مثال بگویم  ؛  من  یک  دوستی داشتم  که با من همکار هم بود منتها در بخش دیگری و جای دیگری و مستاجر بود و با رنج مستاجری دست و پنجه نرم میکرد  تا  اینکه در بخش این دوست ما ، خیری پیدا شد و به همه افراد اون بخش از اداره ، زمین قسطی داد.

خب ، شاید  تا اینجا  شما، این  مسئله را به شانش ایشان حواله دهید ؛ و بعد از مدتی  صاحب اتومبیل  هم شد و کلی موفقیت دیگر هم به دست آورد .

در اون ابتدا ،  همه افراد دیگر زمین هایشان را فروختند به قیمتی خیلی پایین اما  این فرد چنین نکرد.

روزی خودش می گفت : من  از اول مطمئن بودم که خودم صاحب می شوو و به همه چیز  می رسم ؛ خب تا حدودی دلیل موفقیت را گفتم.

دلیل اصلی موفقیت این هست که شما خودتان را لایق اون موفقیت بدانید و موفقیت مد نظرتان را خیلی بزرگ و عجیب و غریب ندانید.

و خودتان را تا حد موفق می دانید ، این مسئله مهم هست.

و اینکه چقدر خواسته های درونیت بزرگ هست.

و اینکه چقدر از موفقیتت مطمئن هستی.

از  یک  تا  ده  به خودتان از   نمره ارزشمندی و لیاقت  چه قدر می دهید ، مقدار موفقیت شما را تعیین می کند.

۱۴ مهر ۹۹ ، ۱۲:۱۹ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

اندر منافع خوب بودن!!

 در اینکه آدم باید خوب باشد شکی نیست. هم از دیدگاه اخلاقی و انسانی این مسئله ثابت شده و جای هیچ بحثی نیست .

اما اگر بخواهی با همه انسانها و در هر موقعیتی و همه جا خوب و سر به زیر باشی ، هرچه که به سرت آمد حقت هست.

باید یک جاهایی خشن و یک دنده و لجوج باشی البته از نگاه دیگران.

اینکه شما می خواهید همیشه خوب باشید ؛ سوال اینجاست که خوب از نظر چه کسی ؟؟ مسلما!!   منظورتان  فرد مقابل است که فعلا در کسوت رقیب و ولی در حقیقت دشمن شما ، ظاهر شده است.

دو مسئله دیگر هم  اینجا ، قابل بحث کردن هست ؛ 

یکی اینکه شما از کجا می فهمید که در ذهن فرد مقابل چیست ؟؟

و دوم اینکه  چه اهمیتی دارد که اون فرد نسبت به شما چه فکر و قضاوتی دارد؛ شما یی که می خواهید وجودو شخصیت خودرا  زیر چرخ آسیاب له کنید که دیگری را راضی کنید ، اون هم کسی که از شما متنفر هست و می خواهد سر بزنگاه از شما سوء استفاده کند.

۱۴ مهر ۹۹ ، ۱۰:۲۹ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

در زندگی شاد باشید .

 آنا روبرتسون براون گفته است:"اگر امروز شاد نیستید، هرگز شاد نخواهید بود! ."

دیروز داشتم کتاب "گامی برای شاد زیستن " پراسانا رائو باندلا" تورق می کردم؛ که به جمله بالا برخوردم خیلی برای من جالب و لذت بخش بود.

 این جمله ، پیام مهمی برای من داشت . پیامش این بود که شادی را نمی شود به تاخیر انداخت و این طور نیست که بگوییم من الان نمی توانم شاد باشم منتها قول می دهم که از فردا شاد باشم !

برداشت دوم من از این جمله این بود که شادی چیز عجیب و غریبی نیست که به دنبالش هستیم ، شادی بخشی از زندگی ماست .

ما می توانیم حتی موقعی که دل مان گرفته شاد باشیم .

حتی موقعی که داریم از یک چیزی رنج می بریم ،شاد باشیم .

زمانی که در زندگی هدف ارزشمندی داریم ، شاد  باشیم.

زمانی که دلمان قرص است که خدایی داریم و این اعتقاد به ما دلگرمی و آرامش می دهد ، ما می توانیم احساس شادی را تجربه کنیم .

دوستان عزیز !!

هیچ وقت شادی را در زندگی تان با داشتن زندگی لاکچری گره نزنید.

شما می توانید حتی در آلونک فقیرانه تان خوشبختی را بیشتر از آدمی که در هتل five star هست تجربه کنید.

۱۴ مهر ۹۹ ، ۰۹:۳۵ ۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰

تفکر همه جانبه

یکی از راه های بدبختی ، بی کدار به آب زدن هست ؛ اگر می خواهید به همه ثابت کنید که چقدر یک انسان می تواند بدشانس و بدبخت و شکسته خورده باشد ، بدون اندیشه و تامل و بالا و پایین کردن ، و یا مشورت با دیگران راسا دست به کار شوید .

سریع ترین راه برای نتیجه نگرفتن از چیزی ، عجول بودن هست.

پس تا اینجا با من موافق هستید که آدم همیشه باید قبل از عمل (هر عملی ! چه عمل جراحی یا حتی عمل کوفتی ) باید و ناچار فکر کند.

همه ابعاد یک قضیه را قبل از اقدام در نظر بگیرید،  تا بعدا متضرر نشوید.

از خودم مثال می زنم ؛  چند وقت پیش بنده برای شروع کسب و کاری ، مقداری طلا فروختم ؛ من همه جوانب کسب و کار فکر کرده بودم اما... همینکه طلا ها را فروختم ،ظرف 24 ساعت طلا به طور وحشتناکی کشید بالا .

من با خودم گفتم اگر طلا هارا نمی فروختم ؛ بیشتر سود می کردم.

چون من به این بعد از قضیه نگاه نکرده بودم ؛ اینه که میگم شما ، مسئله را از همه جوانب پیدا و پنهان بررسی کنید.

 فروشندگان و معامله گران حرفه ای از این ترفند به نحو احسن استفاده می کنند ؛ وقتی کالایی را برای شما معرفی می کنند، اینقدر از مزایای دیگر کالا می گویند که حواس شما از نقطه ضعف اساسی اون کالا پرت می شود.

در واقع هنرشان  ، پرت کردن حواس شماست.

پس اگر می خواهید دچار اغفال و شکست نشوید ، خوب بیندیشید.

حفظ آرامش در مواقع حساس تصمیم گیری خیلی مهم هست.

پس تا می توانید دچار شتاب زدگی و جو زدگی نشوید .

هیچ اجباری در کار نیست .

شما مجبور به انجام هیچ کاری نیستید.

۱۳ مهر ۹۹ ، ۱۶:۳۸ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰