چرا نباید

امروز می خواهم از رنجم بگم .....

فکر می کنم زندگی را جدی نگرفته ام .....

چرا نباید از قدرتم استفاده کنم؟

چرا نباید به عزت نفس واقعی برسم 

؟؟؟؟؟؟؟

خدایا خودت کمک کن

آخر ما چه تقوایی داریم که با هر تقی وامیره

بهمن 94

امروز کمی احساس ناراحتی می کنم  ولی امیدوارم که این نیز بگزرد 

در داستان آلیس در سرزمین عجایب  یاد شما هست که وقتی دختر بچه گفت من از ان چیز ناراحتم دیگری پرسید نوشتی گفت نه گفت آدم چیزیرا که ننویسد فراموش می کند 

امیدوارم روزی بیاید که از این بابت ناراحت نباشم  

این روز حتما می آید 

شما فقط تاریخ امروز را به یاد داشته باشید

احمق باشید

احمق باشید  عنوان کتابی است که دیروز گرفتم

امیدواری

هر شـب به رختـخواب میرویم
ما هیچ اطمینانی نداریم که فردا صبح زنده برمیـخیزیم
با این حال ساعت را برای فردا کـوک میـکنیم
این یعنی "امید"

سخن نخست

بسم الله الرحمن الرحیم

دوستان سلام 

این اولین جملاتی است که در این وبلاگ نوشته می شود 

امیدوارم بتوانم هرروز درد ودل هایم را با شما خواننده خوب در میان بگزارم واز نظرات شما خوبان بهرهمند گردم