اشتراک گذاری ایده ها و تجارب و نگرش ها

چه کار کنیم که مردم به حرف ما گوش بدهند؟

سوال این است که چه کاری باید انجام بدهیم تا مردم به حرف ما خوب گوش بدهند حالا لازم نیست که شیفته ما بشوند یا یک دل نه صد دل عاشق ما شوند بلکه همین گوش دادن صرف هم کفایت می کند.

جواب این سوال هم از خود سوال آسان تر است . فقط کافی است که حرف خوبی برای گفتن داشته باشیم. وقتی ما حرف خوبی نداریم که به مردم بگوییم چرا انتظار داریم غرق در حرف ما شوند.

منظور من این نیست که گدای توجه دیگران باشیم اصلا مهم نیست که دیگران به ما اهمیت می دهند یا نه. اما خیلی مهم است که خودمان به خود مان اهمیت بدهیم اگر خودمان به خودمان اهمیت بدهیم اهمیت دادن یا ندادن دیگران برای ما مهم نمی شود.

می دانم حرفم شبیه. دانشگاهی که دانشگاه نباشد دانشگاه نیست شد ..

 

۰۳ مرداد ۰۲ ، ۱۰:۵۷ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

خیلی خیلی !!

خیلی دوست ندارم  که خیلی  پرحرفی کنم اما خیلی حرف توی دلم جمع شده .

خیلی ها خیلی دارن و خیلی ها هم خیلی ندارن.

خیلی وقت ها به خودم میگم که نباید در زندگی خیلی سخت گیری کرد اما حیف که خیلی ها این حرف را نمی فهمند.

 

۲۸ تیر ۰۲ ، ۱۴:۴۷ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

دنیای ما پر از قشنگی است....

وقتی در مورد فاز مثبت حرف می زنیم ،واقعا برای یک عده ای این حرف خیلی تلخ و ناخوشایند میشه .. کسی که در چنگال مشکلات زندگی له شده است و انبوهی قسط و کرایه عقب افتاده و نداشتن هزینه درمانی لازم و هزاران کوفت و زهرمار دیگه.. نباید انتظار داشته باشیم که مثل کسیکه همیشه پیامک واریزی هر لحظه درینک درینک می کند و از هر آهنگی هم براش قشنگتره... و روی کاناپه لم داده و فنجان به دست و کتاب بینوایان را هم می خواند!!  یا کتاب مسخ صادق هدایت دستش است..

اصولا ما در زندگی نیاز داریم که با تلخی ها روبرو بشویم و گاهی هم که نه بلکه همیشه باید به خودمون سخت بگیریم و جدی باشیم...و این مسئله هیچ تضادی با مثبت بودن ندارد...

و ما باید گاهی که نه بلکه در اکثر اوقات منفی بین و شکاک باشیم..ومواظب باشیم که ملاه سرمان نرود و این مسئله هم هیچ تضادی با مثبت اندیشی ندارد..

و ماباید گاهی که نه بلکه در اکثر اوقات با قضایای ناراحت کننده مواجه بشویم و و در مورد مرگ فکر کنیم و در مورد بیماری ها و نیازمندان و سالمندان و و محیط زیست به فنا رفته و ...فکر کنیم و این مسائل هیچ تناقضی با مثبت اندیشی ندارد...

گاهی که نه بلکه در اکثر اوقات بحث و جدل کنیم ،مسائل را بالا و پایین کنیم و راحت حرف مردم را قبول نکنیم و استدلال کنیم و دفاع کنیم از حرفامون ...چون اگر این کار هارا نکنیم, کلاه مان پس معرکه است...و سیلی محکمی از روزگار می خوریم...

 مثبت اندیشی را یک بار برای همیشه درست بفهممیم و ...

کسیکه دارد تلاش می کند و زیاد هم تلاش می کند و واقعا پشتکار عجیبی هم دارد این آدم آدم به نظر من آدم موفق و مثبت اندیشی است...و این آدم واقعا دارد از زندگی لذت می برد...

اصولا ما ایرانی ها خیلی اهل تلاش و جدیت نیستیم و می خواهیم که همه چیز راحت و آسوده به دست ما برسد ...

و به شدت هم از تلاش زیاد متنفریم و انگ خرخون و خرکاری و اینارا به افراد موفق می زنیم...

و معتقدیم که تلاش زیاد لازم نیست و باید هوشمندانه کار کنیم ....و به طور ساده لوحانه ای  هوشمندانه را ترجمه می کنیم که یعنی باید راحت باشد....

باید باور کنیم که هوشمندانه بودن سخت ترین کار دنیاست.. ما به اشتباه فکر می منیم که به راحتی می شود هوشمندانه رفتار مرد...

به عنوان مثال کارآگاهان که مو را از ماست می کشند بیرون اینا تا سرحد مرگ پیش می روند و شب و روز تمام فکرشان درگیر است و خواب و خوراکشان مختل می شود تا به طور هوشمندانه مو را از ماست می کشند بیرون...

هر سخن ران انگیزشی که گفت موفق شدن خیلی آسانه ... بدانید که کلاهبرداری بیش نیست...

اما یک مسئله ای که وجود دارد اینه که خداوند در وسط کار و پروژه به آدم کمک می کند وگرنه بدجوری خر انسانها توی گل می ماند...

و جالبه که بدانیم این امداد الهی. شامل هر کسی میشه که خودش را به دل کار می زند و هیچ فرقی نمی کند که آتئیست باشد یا مومن باشد و مسلمان و مسیحی و یهودی و بودایی و زرتشتی و بت پرست باشد....

خداوند متعال در قرآن می فرماید : کلا نمد هولاء و هولاء من عطای ربک و ما کان عطاء ربک محذورا ...

معنیش این میشه که من در دنیا از عطا و نعمت هام به همه میدم و در دنیا دروازه بخشش و عطای من بسته نیست....

 

۱۱ تیر ۰۲ ، ۰۹:۲۵ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

گوهر ارزشمند

 من توانستم گوهر گرانی را بیابم و صد البته خدای من ولی نعمت حقیقی ست و اگر خدا یاد نکنم کم لطفی که هیچ کلا بی انصافی کرده ام.   الله را یافتم ... الله همه جا بود منتها. خودم را گم کرده بودم و خدایم را هم از یاد برده بودم....خدا برایم مفهومی دور و غیر قابل فهم بود که نمی توانستم با او ارتباط بر قرار کنم....

من واقعا پرت بودم من می توانستم. تا ساعت ها جلوی مردم گردن خم کنم و لابه زاری راه بندازم اما. نمی توانستم ساعتی با خدا باشم. با او از مشکلاتم بگویم و سفره دلم را پیش او باز کنم... 

می توانم بگویم مومن خدا ناباوری بودم..فقط خودم را باور کرده بودم.  فقط مردم را باور کرده بودم.. وهمواره هم در منجلاب مشکلات دست و پا می زدم .... سرنوشت خودم را باور کرده بودم...باور کرده بودم که مشکلات و موانع بخشی از زندگی اند و نمیشه هیچ جوره کاری برای از بین رفتنشان کرد....

من که همه راه ها رفته بودم و به هر دری زده بودم. الا در خودش... در حالی که خیلی به من نزدیک بود ... با من بود و در کنارم بود اما من دل خوش کرده بودم به سراب دور و دراز و خوش خط وخالی که بروم و به دریای امید برسم...

اما دریغ از یک جرعه آب گوارای زلال که روحم تشنه اش بود... 

گاهی با خودم به بن بست می رسیدم و بارها در برهوت سردرگمی حیران بودم...

خودم را پشت میله های زندان ذهن و فکرم. اسیر می دیدم. و کاری نمی نوانستم بکنم جزتحمل  درد و رنج کمرشکن..

سرنوشت شومی را می دیدم که به زندگیم چنگ انداخته بود و وحشت اش به من اجازه خواب و خوراکی را من نمی داد....

کتاب می خواندم و موقتا آرام می شدم و مثل استامینوفن تاثیرش موقتی بود و پس از سپری شدن ساعتی دوباره سر و کله همان درد و دشمن آشنا پیدا می شد...

پناه می بردم به آهنگ و فیلم و... درد مرا می افزود و کم نمی کرد...

برای فرار از دست پریشانی خودم گاهی کامل می باختم و پا به راه کج می گذاشتم و لذت بیشتر و متفاوت تر به خودم می دادم...از قدیم گفته اند انسان حریص است از چیزی که منع شده باشد...

در برهه ای از زمان. ممنوعیت معنای خودش را از دست داده بود و من خریدار هر لذتی بودم که مرا آرام می کرد...

اما من داشتم روح خودم را با دشنه و چاقوی تیزی زخم نموده و شرحه شرحه کرده بودم....

این فضاها برای مثل اقیانوش شوری بودند که هرچه می نوشیدم تشنگی ام بیشتر می شد و روح من بی قرار تر از قبل بود..

من با این درد گنگ زندگی می کردم...

و این بار چنگال مشکلات زندگی کالبد کم رمق مرا می آزرد و درد مرا طاقت فرسا نموده بود...

برای بر طرف نمودن و یا حتی کمی راحت شدن از دست دشمن جدید خودم را زده بودم به جاده جدیت و تلاش خرکی اما حسرت از یک ذره نتیجه .... 

فکر می کردم که با زحمت و کوشش می شود به هرچیزی که خواست رسیدد.

اما دومینوی مشکلات یکی پس از دیگری در زندیگی ام. سقوط می کرد.

 تا اینکه شمس تبریزی زندگیم آشنا شدم...

و مرا به خدا دعوت کرد....

با کلمات سوزناکش آتشی در خرمن من زد...

همه چیز زندگی ام. دود شد رفت هوا....

خیلی ناراحت بودم اما. خیلی بیشتر خوشحال چون تمام مشکلات من هم سوخته بود...

دیگه می توانستم زندگی را لمس کنم از بوی خوش گلها به وجد می آمدم....

چه چیزی بود که مرا متحول کرده بود...

دیگه. الان. می توانستم. ساعت ها با خدا حرف بزنم و از ریز و درشت زندگیم برای خدا بگم....

بعد از شروع. هم کلامی با خدا. همه چیز در زندیگیم عوض شده بود..

هرچیزی که می خواستم. خودش یا شبیهش یا بهتر از آن به من داده می شد....

خلاصه درخواست بی پاسخ نمی ماند....

من هم که دیگر. شاه کلید موفقیت را یافته بود و به گوهر گرانبها. دست پیدا کرده  از درخواست چیزی فروگذار نمی کردم.....

و اکنون که می نویسم به خیلی چیزها دست پیدا کردم.....

چی بود.....

با اذکار انس گرفته بودم....

با شوق قرآن می خواندم...

می توانستم. پیش خدا بگریم...

 

۲۹ خرداد ۰۲ ، ۱۵:۱۷ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

روزمرگی

روزمرگی،  به تنهایی می تواند یک موجود قدرتمندی مثل انسان را نابود کند و می تواند از درون متلاشی کرده و تبدیل به پوکه خالی و بی ارزشی کند .

اما چطوری باید بفهمیم که دچار ویروس روزمرگی شدیم ؟ در جواب باید بگویم که همه مان خوب می فهمیم و کمتر کسی در هزاره سوم بی خبر از درد دوران کنونی "روزمرگی" است.

یک نکته کوچولو اینجا وجود دارد و آن اینکه نباید برای فرار از این درد دچار خودفشاری شدید بشیم.

به نظر من هیچ چیز به اندازه خلوت با خود حال آدم رو در چنین مواقعی جا نمی آورد.

باید از دل این سکوت ، ایده بکشید بیرون. هرچه بیشتر ، بهتر. 

به نظرم باید حتی در چنین زمانهایی باید امیدوار بودوگرنه در مواقعی که از شادی به هوا می پریم و همه چی وفق مراد ما می چرخد که نیاز به امیدواری نیست!!.

خوش باشید با روزمرگی هاتان.

دوست شما " علی مردان"

 

۱۱ شهریور ۰۰ ، ۲۰:۲۳ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

توجه به افکار

توجه به خودتان را جدی بگیرید ؛ توجه به افکار و اندیشه هایتان و توجه به اهدافتان را امری کوچک قلمداد نکنید، بلکه افکارتان را پایه همه شخصیت تان بدانید وبنابر این پایه ساختمان باید از استحکام بنای بالایی برخوردار باشد.

 

 

۱۲ بهمن ۹۹ ، ۱۰:۲۲ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

مدیریت انرژی ذهنی !

انرژی ذهنی تان را مدیریت کنید ؛ جلوی هدررفت فکر و اندیشه را بگیرید. مایی که معتقد سفت و سخت صرفه جویی از منابع خدادادی هستیم !  آیا نباید در استفاده از ذخائر مغزی مان هم کمتر استفاده نموه و به فکر آیندگان باشیم.

همش که نباید ما فکر کنیم ، کمی هم آیندگان برای خودشان فکر کنند.

یاد بگیریم که فقط ادا دربیاوریم و موجبات مضحکه عام و خاص شویم.

انرژی هسته ای و انرژی فسیلی و خلاصه همه انرژی های پاک و ناپاک به کنار.

رفرنس دادن را بی خیال شویم ؛ رفرنس کی داده و کی گوش داده است، فقط حرفت را عجیب بگو .

اگه توانستی اشکی دربیاری حتما می توانی پولی از توی جیبشان بیاری .!

 

۲۹ دی ۹۹ ، ۱۴:۲۲ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

عادت های ویژه مردم امریکا

من در مورد عادات موفقیت آفرین ملت ها مطالعه کرده ام و علاقه زیادی به این موضوع دارم.

اخیرا مطالعه ای در مورد رفتارهای جمعی مردم ایالات متحده نمودم و برخی از عادت های خاص و خیلی زیبارا دیدم :

1- خوشبینی .

حوادث بد را هم خوب می بینند !.

2- رک نبودن و این به دلیل روحیه مهاجر بودن ملت امریکاست که مبادی آداب اند.

3- سخت کوشی .

عشقشان hard doing است.

4-  همه جا تبلیغ می بینید.

5-  تنوع طلب اند از هر چیزی ، همه را می خواهند.

6-  خندیدن 

7- خندیدن با صدای بلند 

8- حرف زدن با غریبه ها 

9 - زیاده خواه اند .هر چیزی که دلشان میل کند می خواهند آن هم به مقدار زیاد و کمیت را دوست دارند حتی جاده ها و پارکینگ ها و حتی سایز اتومبیل هایشان بزرگ است.

10 - انعام می دهند ، بخشنده اند.

 

10- 

۱۹ دی ۹۹ ، ۱۵:۴۷ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

لذت ثروتمندی

ثروت مندی و استقلال مالی ،لذتی دارد که با هیچ چیزی در دنیا برابری نمی کند.

توانایی کسب درامد شمارا باهوش و زرنگ نشان می دهد .

می توانید موفق و موفق تر و خیلی موفق شویم فقط بخواهیم و اراده کنیم.

 

۰۹ دی ۹۹ ، ۲۲:۰۱ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

بهای موفقیت

بهای هرچیزی را که می خواهید داشته باشید بپردازید.

هیچ چیز مفتی در دنیا وجود ندارد.

به اندازه ای که پول بدهی آش می خوری !.

چیزی خوب و جنس عالی می خوایی ، لطفا کیسه را شل کنید.

هم خدا می خواهید و خرما ...یعنی هم کیفیت می خواهید و هم پول خرج نکردن !.

حتی اگر پولی در بساط ندارید برای هر پروژه ای پول کافی و حتی بیشتر از کافی در نظر بگیرید.

۰۹ دی ۹۹ ، ۲۱:۵۴ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰