اشتراک گذاری ایده ها و تجارب و نگرش ها

۱۷ مطلب با موضوع «الگوهای موفق» ثبت شده است

مثل ستاره بدرخشید!

در هنگام حضورتان در مجالس ، ژست خوبی داشته باشید ؛ آرام و رها و شاد و پر انرژی باشید .در صورت امکان بهترین و باارزشترین لباس هایتان را به تن کنید و باز هرچه عطر خوشبوتر و گران قیمت تر و ملایم تری زده باشید ، بهتر در جمع ، باز می کنید .

برای ابراز وجود کردن می توانید از قبل اطلاعات اجتماعی و سیاسی و ورزشی را در چنته داشته باشید ودر موقع مناسب با حرارت و انرژی برای مردم بازگو کنید .

و یکی دیگر از راه های جذابیت فردی و اجتماعی تان ، مبالغه کردن در گفتار است ؛ و به نوعی قاطعیت داشته باشید. -در چارچوب اخلاق - .

از زبان بدن ، به بهترین شکل ممکن استفاده کنید ؛دست تکان  دهید و در مکالمات ، دستانتان باید خوب نقش ایفا کند و سرتان را بالا و شق ورق نمائید . انرژی تولید کنید و به دیگران انرژی دهید .لبخند ملیح و زیبائی داشته باشید و اجازه دهید ، دیگران طنین لبخندتان را بشنوند.

از دیگران تعریف کنید و تمام کینه هارا به دور بیاندازید و با دلی پاک همچون آیینه در جمع حاضر شوید.

فعال و پیشقدم باشید و عاشق بردن و پیروز شدن ؛ سعی کنید در بهترین مکان و با بهترین افراد باشید و بیشترین دست آورد را کسب کنید؛ به تعبیری نمبروان باشید.

۰۱ آبان ۹۹ ، ۱۴:۴۹ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

الگوی" اتاتا"

 مطلبی از کتاب "شهاب اناری" را توضیح خواهم داد؛  - 123بدرخش - در واقع آقای اناری ،الگویی را در این کتاب معرفی می کند با نام "الگوی اتاتا" و (نردبان پردازش اطلاعات).

طبق این الگو ،ابتدائا اطلاعات وارد ذهن شما می شود و ثانیا : شما داده های به دست آمده را تفسیر خواهید کرد. و ثالثا : اطلاعات ، احساسی را در شما به وجود خواهد آورد.و رابعا : زمان تصمیم گیری است و آخرین مرحله هم ، مربوط به اقدام است.

اطلاعات > تفسیر>احساس>تصمیم >اقدام.

 

۳۰ مهر ۹۹ ، ۱۵:۰۷ ۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰

امروزی کتابی خواندم ؛ چه کتابی!

کتابی امروز خواندم ، به این عنوان : از خواندن تا نوشتن ؛ چهار بار پشت سرهم خواندمش .

این کتاب ،نوشته خانم پازوکی است (نویسنده صاحب سبک و توانا ) بعد از خواندن این کتاب ، متوجه خیلی چیزها شدم ، از اینکه تقریبا ، نوشته های من خارج کادر است و وادارم کرد که بهتر و پخته تر بنویسم - بگذارید از محتوای کتاب ، چیزی نگویم تا خود شما عزیزان ،قبول زحمت کرده و کتاب را مطالعه کنید - بابت تعهدی که به نوشتن دارم ، روزانه ،مطلبی را در وبلاگ بگذارم .

برداشت هایی از کتاب فوق :

*نویسندگی برخلاف خواندن ، عملی تولیدی ست که از کل به جزء حرکت می کند ؛به این معنا که نویسنده با داشتن یک طرح کلی از موضوع ، اقدام به پاراگراف سازی می کند و سپس جمله بندی و در نهایت نظم لفظی و محتوایی را انجام می دهد.

* انسجام معنایی باید در متن وجود داشته باشد.

* انسجام لفظی و انتخاب کلمات مناسب و جذاب و هماهنگ .

* یک دست بودن متن کتاب .

* در مورد پاراگراف سازی ، خانم پازوکی ، نکاتی یادآوری می کند از جمله" بند مقدمه"

بند مقدمه ؛ حال و هوای آغاز مطلب است و باید دارای جذابیت باشد ؛ سپس  "پاراگراف های کمکی" باید نقش آفرینی کنند!.

از لحاظ محتوایی می باید ،پاراگراف ها مسیر منطقی را بپیمایند واز پراکنده نویسی و آوردن مطالب غیر مرتبط خودداری شود.

* جمله اول پاراگراف "موضوع پاراگراف " را تعیین می کند .

♡♡♡♡♡

{ برداشت شخصی من از کتاب نویسی}

من فکر می کنم نوشته خوب ، نیاز جامعه ماست ؛ وهرچه که تعداد قلم به دست بیشتری در میان ما باشند ، فرهنگ بهتری در همه زمینه ها خواهیم داشت.

....

۲۹ مهر ۹۹ ، ۲۱:۲۹ ۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰

توپ

امروز داشتم با دوستی نازنین حرف می زدم ؛ با آرامش و طمانینت حرف می زد -  و رشته کلام از دستش در نمی رفت - شاید هرکسی بجای من می بود ، حوصله اش سر می رفت !.

یک لحظه به اینکه خیلی شمرده حرف می زند و بازهم  تسلط کلام به دست وی است ؛ غبطه خوردم .

جان کلام این که من هم باهاش ، راه آمدم ؛ یعنی وسط حرف زدنش ندویدم ! و هرگاه فرصت را مناسب می دیدم ، حرفی که بجا بود ، می گفتم ؛ .....

سری به خیابان زدم - برای خرید نان - ؛ عموما وقتی پیاده روی می کنم ، ایده ها در ذهنم رژه می روند و یا اینکه مشغول " نشخوار آموخته هایم " هستم .

ذهنم ، خاطره این دوست را با نکته فوتبالی - که قبلا یاد گرفته بودم - قلاب کرد ؛ دوستان فوتبالی بهتر می دانند که وقتی "ستاره فوتبالی" مثل 《رونالدو》 یا《 مسی》 در میدان ، بازی می کند ، تفاوتی با دیگران ندارد .

گاهی توپ به دستش می افتد و گاهی هم مجبور می شود ، پاس کاری کند. 

زمانی نبوغ ورزشی ، رونالدو ظاهر می شود که بخواهد ، تکنیکی را در زمان مناسب اجرا کند ( شاید در دقیقه 90 : 2 ،  ودر وقت اضافه باشد!)

اهمیت پاس کاری را حتی در سخن گفتن هم  جدی بگیریم ؛ قرار نیست همیشه ما حرف بزنیم ، همانگونه که قرار نیست "رونالدو" همیشه توپ را در میدان ، در اختیار داشته باشد !.

نیازی به پرحرفی نداریم ، در همان لحظه ای که توپ مکالمه به دست ما می افتد ، تکنیک مان را به نمایش بگذاریم .

 

۲۷ مهر ۹۹ ، ۱۶:۴۱ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

ایستادن پای ارزش ها.

به نظرم مهمترین ویژگی یک قرمان "ایستادن پای ارزشهاش است."  از میان تمام صفات خوبی که من در همه آدم های خوب سراغ دارم ؛ این یکی از همشون پر رنگتر و خیره کننده تر است.

زمانی که همه به راحتی پا به ارزش هایشان می گذارند  تو کسی باش که پای بند اعتقاداتش هست.

نمی خوام شعار بدم و یا فضارا "شعار زده " کنم و در لابلای بازی با احساسات ، حرف بی منطقی را به کرسی بنشونم .

می خوام بگم یا معتقد نباش اگر هستی پس روی اعتقاداتت واستا.

آدم های که "خطوط قرمزی" در زندگی ندارند ،اصلا زندگی نمی کنند ؛ فقط نفس می کشند!.

از دیدگاه روان شناسی آدم هایی که با وجدان زندگی می کنند و نیازی به تذکر و نگهبان ندارند ؛ آدم های بسیار ارزشمندی هستند ؛ چون برای خودشان ارزش قائل اند .

می خواهم حرفم را با این نکته به پایان ببرم که : در تنهاییت جوری زندگی کن که در جلوی همه هستی ودر جلوی مردم طوری باش که در تنهایی هستی !.

دیگران از خود خودت با ارزشتر نیستند که بخوایی به احترام آنها خوب باشی و در تنهایی به خودت بی احترامی کنی !.

 

 

 

۲۶ مهر ۹۹ ، ۲۱:۰۶ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

تغییر دنیا ...

" تغییر دنیا به دست کسانی اتفاق افتاده است که سرشان پراز سوال بوده است.

این دیالوگ فیلمی است که به گوشم خورد ، و چه حرف قشنگ و زیبایی است.

ما کمتر از خودمان ، می پرسیم ؛ و دلیل ندانستن پاسخ های زندگی ، همینه .

برایان تریسی میگه :" قدرت سوالات هدفمند را دست کم نگیرید"

زندگی همش سوال و چالش هست و مشکل ما این است که نمی توانیم پاسخ درست برای پرسشهای مان را بیابیم ،

شاید لازم نباشد که ما جهان را تغییر دهیم !. اما  لازم است که حتما خودمان را تغییر دهیم.

سوالاتی که من باید از خودم بپرسم :

¤ چگونه من می توانم انسان بهتری باشم ؟

¤ چه کار کنم که سختی های ... را کمتر کنم؟

¤ آیا مسیر کنونی من درست است؟

¤ جانب احتیاط در کدام بخش است؟

¤.....

 هزاران سوال را خودتان می توانید برای خودتان طرح کنید.

۲۶ مهر ۹۹ ، ۱۸:۴۳ ۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰

روی چه چیزی وسوسه داشته باشیم!

واقعا نمی دونم عنوان این پست، گویای این مطلب است یا نه؟. اما من می خواهم که در این پست پرده از اسرار شخصیتی فوق العاده ای بردارم که برای من 100% جالب است و امیدوارم برای خوانندگان هم جالب باشد؛ البته اصراری هم ندارم که جالب باشد!. -نه اینکه آدم خیلی خودخواهی باشم ، نه! ؛ اما چون مخاطب اولم، خود من هستم!.

من دوست دارم و در زندگی خودم این نکته را تبدیل به قانون کنم که باید روی کیفیت وسوسه داشته باشم ؛ نه روی قیمت .

به نظر خودم آدم تا می تواند روی اینکه چه چیزی بهتر و کارامد تر و بروزتر و زیباتر باشد  ، تمرکز کند تا اینکه بخواد با قیمت ارزانتری ، کالا یا هرچیزی که فکر می کنید، بخرد.

کیفیت حرف اول را می زند ؛ مسئله پول که در میان میاد ، آدم زود گول می خورد و دست به انتخاب های نادرستی می زند.

آدم های خیلی موفقی را دیده ام که حساسیت عجیبی روی خود یک کالا یامشابه آن داشته اند ؛ شاید ساعت ها و روز کلنجار رفته اند تا کیفیت بهتری دریافت کنند و اما در مورد قیمت ، زیاد حساس نبوده اند  - بد برداشت نشود ؛ منظورم این نیست که با هر قیمت گزافی که فروشنده خواست ، شما موافقت کنید!. -

زاویه دید انسانها با هم فرق می کند ؛ عموما افراد فقیر جامعه توجه شان به قیمت هاست ؛ حتی شده به پایین بودن ارزش و کارایی و کیفیت باشد.

اما توجه یه عده ای دیگر به کیفیت و زیبایی و شیکی و مارک بودن است ؛ دسته دوم به نظرم ، موفقتر و بیشتر خوشبختی را احساس می کنند.

حساسیت بعدی این دسته از افراد به بهتر شدن و بهتر بودن است ؛ متوسط بودن و یا پزیرفتن ، کاستی در بخشی از زندگی را نمی پذیرند.

شاید فقط همین نگرش این افراد بوده که موجب تفاوت شده چون از لحاظ کارکرد و عملکرد ،؛همه انسانها ، یکی اند .

منظورم اینه که هر انسانی وقتی شرایط کاری مناسبی بیابد ، دست به کار می شود اما افراد شکست با چنین موقعیت هایی روبرو نمی شوند.

"عامل شانس" فقط بازتاب ظاهری یک خوشبختی ست ؛ عامل پنهان و قدرتمند و قسمت زیرین کوه ، نگرش و باور انسان است.

 

 

 

۲۴ مهر ۹۹ ، ۱۶:۰۵ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰