امروز داشتم با دوستی نازنین حرف می زدم ؛ با آرامش و طمانینت حرف می زد -  و رشته کلام از دستش در نمی رفت - شاید هرکسی بجای من می بود ، حوصله اش سر می رفت !.

یک لحظه به اینکه خیلی شمرده حرف می زند و بازهم  تسلط کلام به دست وی است ؛ غبطه خوردم .

جان کلام این که من هم باهاش ، راه آمدم ؛ یعنی وسط حرف زدنش ندویدم ! و هرگاه فرصت را مناسب می دیدم ، حرفی که بجا بود ، می گفتم ؛ .....

سری به خیابان زدم - برای خرید نان - ؛ عموما وقتی پیاده روی می کنم ، ایده ها در ذهنم رژه می روند و یا اینکه مشغول " نشخوار آموخته هایم " هستم .

ذهنم ، خاطره این دوست را با نکته فوتبالی - که قبلا یاد گرفته بودم - قلاب کرد ؛ دوستان فوتبالی بهتر می دانند که وقتی "ستاره فوتبالی" مثل 《رونالدو》 یا《 مسی》 در میدان ، بازی می کند ، تفاوتی با دیگران ندارد .

گاهی توپ به دستش می افتد و گاهی هم مجبور می شود ، پاس کاری کند. 

زمانی نبوغ ورزشی ، رونالدو ظاهر می شود که بخواهد ، تکنیکی را در زمان مناسب اجرا کند ( شاید در دقیقه 90 : 2 ،  ودر وقت اضافه باشد!)

اهمیت پاس کاری را حتی در سخن گفتن هم  جدی بگیریم ؛ قرار نیست همیشه ما حرف بزنیم ، همانگونه که قرار نیست "رونالدو" همیشه توپ را در میدان ، در اختیار داشته باشد !.

نیازی به پرحرفی نداریم ، در همان لحظه ای که توپ مکالمه به دست ما می افتد ، تکنیک مان را به نمایش بگذاریم .