- در زندگی تان چه چیزی کم دارید؟
- هیچی ، کم ندارم ؛ اما دیگه بریدم ، کم آوردم.
- تو که گفتی ، چیزی در زندگیت کم نداری ! پس این حرفات ، واسه چیه !.
- درسته ، من در زندگی ، واقعا ، هرچی که خواستم به دست آوردم ولی...
- ولی چی ؟!
- ولی انگار ، زندگی برای من شبیه زندانی شده است که توی سلول انفرادی گیر افتاده ام؛ از زندگی نمی توانم لذت ببرم ، همه چیز زندگی برای من تکراری شده است ؛
- اهان پس تو در زندگی معنا را پیدا نکردی !؟
- معنا چیه ؟!
- معنای زندگیت را پیدا کن ؛ چرا زنده ای !.....
☆☆☆☆☆
مکالمه بالا ، برای همه مون ، آشنا است ؛ همه ی ما کم و بیش تجربه مشابه ای داشته ایم ؛
دلیل خیلی از افسردگی ها و دیپریشن ها و تنهایی ها ، کمبود امکانات و رفاه و برآورده شدن مایحتاج زندگی نیست ؛
اگر چنین می بود ، می بایستی خیلی از روستا نشینان ، از غصه می مردند اما واقعیت چیز دیگری است.
در مورد معنا درمانی خیلی از نویسندگان جدید و قدیم ، کتابهایی نوشته اند که دوستان می توانند مطالعه کنند ؛ مثل ویل دورانت ، آلن دوباتن و...
اعتقاد به خدا و التزام دینی ، مهمترین هدیه ای که نصیب مومن می کند ، معنابخشی به زندگی هست.
آقای شعبانعلی با آنکه خودش فردی عاقل و خوش فکر هست اما حرفی زد که دلم را آزرد ؛ می گفت که بعضی ها خوشبختی دنیارو از آدم می گیرند که بخوان شمارا زیر خاک و اون دنیا خوشبخت کنند؛
کاری به این حرف خیلی مزخرف (زخرف ؛ در عربی یعنی ، ظاهر فریبنده ) ندارم.
دین ، همین که بهت معنا میده برای زندگی ، کافیه.
بزرگ ترین ، بحران ، معنا است..
در پایین سخنرانی خانم اسمیث را می بینید ؛ در مورد معنا ، در زندگی.