اشتراک گذاری ایده ها و تجارب و نگرش ها

۱۳ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «موفقیت» ثبت شده است

معجزه خود تحرکی!

 گاهی همه چیز به ظاهر به هم ریزد، طوری که انگار دنیا در چشمان ما تاریک و سیاه می شود؛  امکان گشوده شدن کوچک ترین روزنه ای ، محال به حساب می آید ؛ و در چنین شرایطی ، هر آدمی ، با هر مقدار جنگندگی و سرسختی ، اسیر دیو غصه و افسردگی می شود.

اما صبر کنید....

شمارمحکوم به شکست نیستید و خدا شمارا شکست خورده نیافریده است؛ 

شما دارای بخت و اقبال سیاهنیستید.

روی پیشانی شما ، شکست خورده ، حک نشده است.

این ، نکته را به یاد داشته باشید که همه آدم های روی زمین ، در زندگی شان ، کم وبیش دچار نوعی مشکل اند؛ فقط نوعیت مشکل ، فرق می کند.

نمی خوام فقط ، نصیحت الکی کنم و دلخوشی پوچ به شما بدم ؛ می خوام به شما  راهکار اجرایی بدم ؛  خودم بارها ، این نسخه هارا تجربه نموده ام.

 

سعی کنید ، تحرک داشته باشید ؛ مخصوصا زمانی که فکر می کنید ، همه چیز به هم ریخته است.

این تکنیک ، مثل آب خنکی می ماند که یک آدم تشنه لبی در گرمای برهوت به آن نیاز دارد.

وقتی ، خودتان را به تحرک وادار می کنید ، به طور عجیبی ، توانایی های تان افزایش پیدا می کند و به طرز عجیب و غربیبی از لحاظ هوش و کارایی ، قوی می شوید .

شاید فیلم limitt less   را دیده باشید ؛ فیلم نامحدود .

این فیلم زندگی آدم آس و پاس و شکست خورده ای را روایت می  کند  بعد از خوردن قرصی  ، توانایی اش افزایش پیدا می کند و یک شبه کتابش را می نویسد و در بورس رکورد می زند....

قضیه قرص و اینا را بگذارید کنار ؛ و تخیل و اینا را هم فعلا بی خیال اما  واقعا تحرک تاثیر دارد.

ترامپ می گوید: 

 زمانی که من خودم را به حرکت وادار می کنم ، توانایی عجیبی پیدا می کنم .

پس می توانید از این تکنیک استفاده کنید.

 

 

۱۹ مهر ۹۹ ، ۱۰:۲۷ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

قدرت "جاافتادگی"

این مفهوم را تاجایی که مطالعات من قد می دهد جایی ندیده و نخوانده ام ، البته در زندگی آدم ها ، بسیار دیده ام ؛ مثال ساده اش ، درخت کدو و بید هست .

می گویند ، در کنار درخت کدوی چندین صد ساله درخت بید چندین ماهه ،رشد کرد و سر به فلک کشید و به خودش مغرور شد و شروع کرد به فخر فروشی به درخت کدو ؛ درخت کدو ، بهش گفت ، صبر تا زمستان از راه برسد تا ببینیم چه کسی تنومندتر هست ، موقع زمستان بادهای تند درخت بید را از جا کند و درخت کدو همچنان ، پابرجا باقی ماند.

خیلی از نوجوانان و جوانان در حسرت زندگی و ودم ودستگاهی هستند که عموما افراد مسن دارند ؛ اما توجه ندارند که در طول این سالیان ، قدرت جاافتادگی ، کارخودش را کرده و آنهارا به جایی رسانده است و آنها به شرایط کنونی دست یافته اند.

گاهی افرادی که در ابتدا راه اند ، مورد تمسخر دوستان و همراهان واقع می شوند و بعد از چند دهه در آن صنعت تبدیل به غولی می شوند که همان افراد مسخره کننده ، دیروزی ، امروز افتخار می کنند که با آنها عکس بیاندازند.

 دیروز کلیپی از آقای  "ناوال راویکانت"  می دیدم که در مورد موفقیتش می گفت و گفت : آدم باید برای  موفق شدن در یک زمینه ای حتما شانس هم داشته باشد و برای اینکه شانس داشته باشد ، در اون زمینه باید دوام بیاورد ، شانس هم به سراغش می آید.

مفهوم جا افتادگی به این معنا هست که شما آسیب پذیر نباشید؛ به حدی از موفقیت و رشد برسید که اوضاع هرچند بد شود و بدبیاری بسوی شما رژه شوند اما بازهم بقای شما تهدید نکنند.

مفهوم ، جا افتادگی با شناخته شدن و مطرح بودن هم عجین هست؛  یعنی شما به عنوان فرد قوی ، شناخته شده و مطرح گردید.

به یک تعبیر : شما ، زمانی پا به میدان جا افتادگی می گذارید که اصطلاحا " میدان مین را سالم طی کرده باشید" و اکنون عرصه جولان شما باشد.

من از این مفهوم به جوانان و کسانی که در اول راه اند ، امید واقعی بدهم ( امید کاذب و صادق داریم ؛ یا امید واهی و حقیق ؛ ممکن هست در پست های بعدی راجع بهش حرف زدم )

 که نگذارید ، یاس گلوی شما را بفشارد و از میانه راه منصرف تان کند.

عموما ابتدای هر مسیری ، سختی های خودش را دارد ، به قول دوستی که می گفت : اولش ، کار و کار و بعد  پول و پول.

در مورد شغل مغازه داری می گفت.

همه آدم های موفق ، رزومه بلند بالایی از شکست های ریز و درشت دارند و به همین دلیل ، شماهم دیده اید که افراد موفق از موفقیتشان خیلی خوشحال نمی شوند و یا موقع دریافت مدال قهرمانی ، به هوا نمی پرند و یا موقع امضای قرار داد ملیونی ، خیلی ریلکس هستند ( وحتی گاهی افسرده هم می شوند!!) دلیلش اینه که آنها به سادگی به این موفقیت نرسیده اند و کاملا قیمتش را پرداخت نموده اند.

نمی خوام بگم که همیشه باید شکست بخورید تا موفق بشوید و این را تبدیل به قانون کنم چون خیلی از چهره های موفق ، قبل از موفقیتشان اصلا شکست را تجربه نکرده اند ، مثالش ریچارد برانسون ، سرمایه دار انگلیسی هست.

منظورم ، طی کردن مسیر هست ؛ تا خون تبدیل به شیر بشود.

همانطور که شیریی که از پستان می آید قبلا خون بوده و پس از گذشت زمانی تبدیل به شیر شده است ( جادارد ازمولانا جلال الدین تشکر کنم)

۱۶ مهر ۹۹ ، ۱۸:۲۸ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

تفکر همه جانبه

یکی از راه های بدبختی ، بی کدار به آب زدن هست ؛ اگر می خواهید به همه ثابت کنید که چقدر یک انسان می تواند بدشانس و بدبخت و شکسته خورده باشد ، بدون اندیشه و تامل و بالا و پایین کردن ، و یا مشورت با دیگران راسا دست به کار شوید .

سریع ترین راه برای نتیجه نگرفتن از چیزی ، عجول بودن هست.

پس تا اینجا با من موافق هستید که آدم همیشه باید قبل از عمل (هر عملی ! چه عمل جراحی یا حتی عمل کوفتی ) باید و ناچار فکر کند.

همه ابعاد یک قضیه را قبل از اقدام در نظر بگیرید،  تا بعدا متضرر نشوید.

از خودم مثال می زنم ؛  چند وقت پیش بنده برای شروع کسب و کاری ، مقداری طلا فروختم ؛ من همه جوانب کسب و کار فکر کرده بودم اما... همینکه طلا ها را فروختم ،ظرف 24 ساعت طلا به طور وحشتناکی کشید بالا .

من با خودم گفتم اگر طلا هارا نمی فروختم ؛ بیشتر سود می کردم.

چون من به این بعد از قضیه نگاه نکرده بودم ؛ اینه که میگم شما ، مسئله را از همه جوانب پیدا و پنهان بررسی کنید.

 فروشندگان و معامله گران حرفه ای از این ترفند به نحو احسن استفاده می کنند ؛ وقتی کالایی را برای شما معرفی می کنند، اینقدر از مزایای دیگر کالا می گویند که حواس شما از نقطه ضعف اساسی اون کالا پرت می شود.

در واقع هنرشان  ، پرت کردن حواس شماست.

پس اگر می خواهید دچار اغفال و شکست نشوید ، خوب بیندیشید.

حفظ آرامش در مواقع حساس تصمیم گیری خیلی مهم هست.

پس تا می توانید دچار شتاب زدگی و جو زدگی نشوید .

هیچ اجباری در کار نیست .

شما مجبور به انجام هیچ کاری نیستید.

۱۳ مهر ۹۹ ، ۱۶:۳۸ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰