یکی از مطالب فوق العاده کتاب از خوب به عالی (Good to great) تناقض استاک دیل است. نویسنده کتاب آقای جیم کالینز با الهام گرفتن از یک افسر بلندپایه آمریکایی بنام آقای استاک دیل که با وجود شکنجههای زیادی که در طول دوران اسارت خود دیدهبود ولی توانست توان و توجه خودش را متمرکز کند موفقیت شرکتهای عالی را به نوعی به طرز تفکر آقای جیمز استاک دیل ربط داده است.
در مورد جیمز استاک دیل
او یک دریا سالار آمریکایی و دارنده مدال افتخار بخاطر جنگ ویتنام و ۸ سال مقاومت او در اردوگاه اسرای جنگی هانوی هیلتون، زندانی بود.
در طول دوران اسارت خود بیش از ۲۰بار شکنجه شد ولی توانست خودش را زنده نگه دارد.
با اینکه مطمئن نبود که آیا زنده میماند و دوباره میتواند خانواده اش را ببیند هرکاری از دستش برمیآمد با روحیه بالا انجام میداد و شرایطی ایجاد میکرد که تعداد بیشتری از زندانیان زنده و سالم بمانند.
معمولا در شکنجههای جنگ بدترین شکنجهها بهصورت روحی انجام میشود. استاک دیل برای اینکه نیروهای دشمن نتوانند از زندانیان برای تبلیغات سو استفاده کنند همواره با آنها مجادله میکرد.
در نامههایی که به همسرش میداد اطلاعات امنیتی را ردوبدل میکرد با اینکه میدانست که اینکار باعث شکنجه بیشتر او خواهد شد.
یک کار جالب او یاد دادن رفتارهایی به زندانیان بود که در هنگام شکنجه شدن بتوانند بیشتر دوام بیاورند. درواقع با دادن اطلاعات کم بعد از زمان مشخص به شکنجهگر کاری میکردند که دست از سر آنها بردارند. همچنین با ایجاد یک سیستم ارتباطی خلاق راهی برای ارتباط و رمزی صحبت کردن زندانیان پیدا کرد.
تمامی زندانیان استاک دیل را دوست داشتند و به او احترام میگذاشتند.
مصاحبه جیم کالینز در مورد تناقض استاک دیل
آقای استاک دیل به همراه همسرش در کتاب عشق و جنگ (Love and war) در مورد این هشت سال صحبت کرده است.
حال سوالی که ذهن آقای جیم کالینز نویسنده کتاب از خوب به عالی را مشغول کردهبود این بود که من با خواندن این کتاب و با اینکه میدانم در پایان ایشان آزاد شده ناراحت شدم او چگونه توانست بدون اینکه پایان داستان خودش را بداند امیدوارانه زندگی کند.
در ادامه در مورد تناقض استاک دیل که عامل مهمی در موفقیت شرکتهایی مثل Philip Morris بود صحبت خواهیم کرد.
او در پاسخ به این پرسش آقای کالینز میگوید :
من هرگز ایمانم را به پایان داستان از دست ندادم. باور داشتم که آزادیام را بهدست میآورم ولی جرئت آن را هم داشتم که با حقایق تلخ بهوجود آمده روبرو شوم.
سپس از او پرسید که چه کسانی دوام نیاوردند که در پاسخ گفت :
خوشبینها کسانی بودند که ناامیدانه از بین رفتند. کسانی که میگفتند تا عید آزاد میشویم ولی عیدها پشت هم میآمدند و هیچ اتفاقی نمیافتاد تا اینکه آنها ناامیدانه جان میباختند.
در واقع آنها جرات این را نداشتند که با حقایق تلخ روبرو شوند.
چگونه ما از تناقض استاک دیل درس بگیریم؟
تناقض استاک دیل ویژگی تمام افرادی است که رشد میکنند. با واقعیات خوب و بد زندگی روبرو میشوند ولی در نهایت میدانند که به پیروزی میرسند.
تمام شرکتهایی که از مرحله خوب گذشته بودند و به مرحله عالی رسیدهبودند یک مورد مشترک داشتند و آن پیدا کردن حقایق تلخ و شکست دادن آنها بود. در حالی که بسیاری از شرکتهای هم تراز آنها با وجود اینکه از همهچی باخبر بودند ولی سر خودشان را در برف فرو میکردند تا از واقعیت فرار کنند و تنها به خوشبینی اکتفا میکردند.
اگر شماهم هرگز ایمان خود را از دست ندهید و حتم داشته باشید که به پیروزی میرسید و درعین حال با اتفاقات پیش رو هرچه که باشد روبرو شوید و از آنها فرار نکنید قطعا پیروز خواهید شد.
این داستان پیروزی تمام افراد و شرکتهایی است که یک سروگردن از بقیه جلوتر هستند.