خیلی از دوستان قلم به دست (واقعی) از تجربیات نویسندگی شان می گویند؛ در لابلای حرفایشان از سیاهه نویسی و نوشته نهایی ، شنیده می شود .

من خودم وقتی می نویسم ، باید، چالشی در ذهن داشته باشم و تا تنور داغ هست خمیر را می چسپانم !.

و هر لحظه یک دغدغه ذهنی بیشتر ندارم؛  و اگر صبر کنم و یا سیاهه ای از آن تهیه کنم ، به نظرم نوشته ام کهنه شده و مثل چای سردی می ماند که هیچ انگیزه ای برای خوردنش نیست.

چون وقتی ذهنم با دغدغه ای جدید پر می شود ، موضوع قبلی ،؛اهمیتش را از دست می دهد.

وتا الان کلی مطلب در دفتر دارم ، که حوصله نوشتن توی وبلگ را ندارم.

 

من دوست دارم ، زنده و آنلاین بنویسم ؛ تا اینکه قبلا ضبط برنامه تمام شده باشد.

به نظرم ،  تازگی و طراوتی که در بدیهه نویسی وجود دارد ؛ در کهنه نویسی و مطالب شب مانده ؟ نیست.

وبلاگ را بخاطر آنلاین بودنش دوست دارم .

 فضای وب را بخاطر تازگی و نو بودنش هست که دوست دارم.

خدایا این لذت را از من نگیر! ؛ 

هدف من از نوشتن ، تایید گرفتن از دیگران نیست ؛ یا اظهار فضل و سری در سرها در آوردن ، نوشته هایم ، احساساتم را بازگو می کنند و حال درونیم را تبدیل به کلمات می کنند.