دیروز بزرگترین درس زندگی ام برایم اتفاق افتاد که مسیر زندگیام را تغییر داد رفته بودم آرایشگاه توی نوبت بودم  می تسیدم که بتوانم به نماز می رسم یانه یک نفر از من جلوبود که آرایشگر با او مشغول بود وخیلی با دقت کار می کرد وخیلی هم گرم گرفته بودند وخوب از هر سخن می گفتند ومن بی تاب این ور وآن ور می رفتم  رفتم بیرون در که کسی وارد شد ونشست ومن هم رفتم ونشستم بعد از مدتی که گذشت دیدم تازه وارد خودش را آماده می کند که سر جای کسی که استاد تا آلان با اون مشغول شده بود را بگیرد  چون کار آن داشت تمام می شد من خیلی عصبانی بودم  خودم را کنترل کردم وهمین طور هم شد رفت ونشست من چیزی نگفتم بلکه باخنده وشوخی رفتار کردم 

خلاصه نشستم تا کار او تمام شود 

وبعد نوبت من رسید من احساس کردم که آرایشگر خیلی از کارم خوشش آمد ونماز هم رسیدم 

وگذشت عجب لذتی داشت که تا حالا در عمرم تجربه نکرده بودم 

حالا فکر کنید اگر من عصبانی میشدم اولا اعصاب خودم به هم می ریخت  واین لذت گذشت وخوش اخلاقی نصیبم نمی شد

من مطمئن هستم خود آن شخص هم متاثر شد

تو نیکی میکن ودر دجله انداز

یاد گرفتم که هرگر عصبانی نشوم وبدخلقی وبی تابی نکنم 

بلکه بخندم وشاد باشم

شاد باشید 

بخندید

امیدوار باشید

معجزه می بینید

نشان به ای نشانی