عنوانی را که امروز در ذهنم کاویدم، "دست و پا زدن " بود. قبول دارم که این اصطلاح، تداعی خوبی، روی ذهن ندارد؛ چون در سابقه ذهنی ما، دست و پازدن، یعنی : "شکست خوردن" و " فلاکت " ، ولی من بار معنایی جدیدی بهش می دهم و آن هم " کوشیدن و خسته نشدن" است.
گاهی باید دست و پا زد ولی تسلیم اهریمن ماامیدی نشد . می پذیرم که از این حرفم ، بوی کلیشه ای بودن و شعار زدگی می آید ؛ خوب ! ،بازار شعار هم خیلی داغ است اما بشخصه اعتقادی به "شعار" - " شعور" ندارم !.
بنابر این ، برای حرف خودم ،کلی داکیومنت و اسناد دارم ؛ همه ما اگر به حافظه ذهنی و تاریخی ما رجوع کنیم ، گذشته با ما حرف می زند !.
بازهم نمی خوام زیادی "نستالژی " باشید و در کوچه های کاه گلی، بچرخید! ؛ همه افرادشکست خورده، می توانستند ، شکست نخورند، اگر جور دیگری می اندیشیدند و جور دیگری ، کار می کردند ؛ فقط کافی بود که " دست و پا می زدند !.