کتاب یعنی زندگی و تا حالا کسی نگفته است که کتاب خواندن کار بی خودی است.خیلی ها خوره رمان اند و بعضی ها هم عاشق کتاب های روان شناسی - زرد- اند. البته به نظر من مغز این آقایانی که چنین نظری دارند "زرد" است.عده ای هم فکر کردن را دوست دارند چه با کتاب و چه بی کتاب - خود من از این دسته آدمها ، هستم.قرار نیست که کتابها بجای ما فکر کنند و تصمیم گیری کنند ؟ دیگه اینقدر راحت طلب - مودبانه گفته ام - نباشیم.بعضی ها مثل ... بار کتاب زیادی دارند اما دریغ از یک جو " فکر " . قرار است که کتابها ، دریچه ذهن مارا باز کند و دنیای متفاوتی از ایده و خلاقیت و جهان بینی بروی ما بگشاید. آیا مطالعه کردن فایده ای هم دارد ؟ بله ، خیلی هم بله . البته نه هر کتابی و نه هر زمانی ؛ مثل اینکه بخوایی شب امتحان ، " جنایات و مکافات" بخونی ؟.حتی من معتقدم که انتخاب کتاب خوب که خارج از برنامه تون باشد ، بازهم مضر است. اول باید هدفت و برنامه ات مشخص باشد بعدش خواستی مطالعه کن. بدترین کار دنیا : بدون برنامه وارد کتابخانه عمومی بشوید و بدتر از آن اینکه به نمایشگاه کتاب بروید ؟ .گاهی اگر به یک سطر عمیق باشیم و در موردش فکر کنیم و راهکار عملی و اجرائی بیابیم و در مورد انجامش فکر کنیم ، به اندازه خواندن کتاب تاثیر دارد. "تندخوانی" خوب است اگر هدف از  آن فقط تمام کردن کتاب نباشد!. البته با سریع خواندن موافقم ؛ چون اگر محتوا خوب باشد ، چیز بیشتری یاد می گیرید و اگر بد و بی فایده باشد ، عمرتان ، تلف نخواهد شد.