اشتراک گذاری ایده ها و تجارب و نگرش ها

خانواده سعادت

حامد نشسته درخانه و کنترل تلویزیون را در دست گرفته شبکه های تلویزیون را عوض می کند که مادرش وارد خانه شد .

«سلام مادر کی بیدار شدی؟»

«خیلی وقته که بیدار شدم »

« بلند شو مادر! برو از نانوایی سر کوچه چند تا نون سنگک بگیر و بیار که الان پدرت از بازار میاد الم شنگه به پا می کنه!.»

« مادر گل من الهی من به فدات شم. چرا این قدر از دست بابا عصبانی هستی !. 

بنده خدا صبح خروس خون بلند میشه میره میدان تره بار و .. الان این جواب خوبیاش است!»

« الان توی یه الف بچه که 12 سالت هست به من درس زندگی میدی!»

«پدرت وظیفه اش است که بره بیرون کار کنه»

«اصن مگه من در خونه بیکار نشسته ام ، منم باید کل کارهای خونه را انجام بدم .»

« مگه من مث تو بیکارم که کل تابستان رو بیکار و بیعار بشینم پای تلویزیون ..»

« بس کن مادر!. »

« من که هر روز از ظهر میرم کمک پدرم .. »

«مادرم تو هیچ وقت با من خوب حرف نزدی ! همش به من سرکوفت می زنی ..!.».

حامد با ناراحتی از اتاق بیرون می رود.

« مامان چه خبرتون هست ! 

نمی ذارید آدم بخوابه ..»

فاطمه خواهر حامد بیدار شده است و وارد خانه می شود.

« مامان نگین  چرا با داداش من حرفت شده و این اول صبحی کلکل می کنی» 

« مامان جانم !. حامد هنوز بچه است و تو خداییش خیلی ازش انتظار داری !..»

نگین: « خواهر و برادر عین هم هستن لنگه یک کفش.. به جای این حرفا بیا به من کمک کن که لباسارو توی ماشین بذاریم.».

« باشه مامان »

صدای زنگ تلفن به صدا در میاد.

« الو بفرمایید .. حامد میگه » 

«سلام . منزل آقای سعادت هست؟.» 

« بله شما !. » 

«از اورژانس بیمارستان میگیرم.»

« آقای سعادت تصادف کرده است!!.».

گوشی از دست حامد می افتد و فاطمه با بیقراری میاد پای تلفن و مادرشون دوان دوان میان ببینن که چی شده است؟؟!.

( ادامه دارد).....

۱۳ فروردين ۰۳ ، ۱۱:۵۰ ۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰

فلسفه کایزن برای موفقیت

در فلسفه کایزن، فرد باید برای حل شدن مشکلاتش ریشه اصلی آن‌ها را پیدا کند. برای همین وقتی با یک مشکل روبه‌رو می‌شوید باید پنج بار پشت سر هم بپرسید «چرا؟» اجازه بدهید با یک مثال، این موضوع را روشن‌تر کنیم. تصور کنید شما با خودتان قرار گذاشتید که روزی دو صفحه کتاب بخوانید. اما امروز اصلا حوصله ندارید و نمی‌خواهید این کار را انجام دهید. حالا سوال پرسیدن را از خودتان شروع می‌کنید:

چرا حوصله ندارم دو صفحه کتاب بخونم؟

چون خسته‌ام

چرا خسته‌ام؟

چون دیشب دیر خوابیدم

چرا دیر خوابیدم؟

چون داشتم تا دیر وقت سریال نگاه می‌کردم

چرا سریال نگاه کردن برام جذاب‌تر از کتاب خوندنه؟

چون هدفی برای کتاب خوندن ندارم

چرا هدفی برای کتاب خوندن ندارم؟

چون واقعا هدفی تو زندگیم ندارم!

به همین ترتیب، می‌توانید علت اصلی همه واکنش‌های خودتان را درک کنید

۰۷ مهر ۰۲ ، ۰۸:۵۷ ۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰

بپرسید و کنجکاو باشید و همیشه چیزهای جدید یاد بگیرید.

اگر بخواهم که برای خودم فلسفه ای دست و پا کنم حتما همین جمله عنوان خواهد بود. دیشب تا موقعی که خوابم برد به فلسفه زندگی ام  فکر می کردم و خیلی در فازش بودم.

به نظرم همه ی ما باید همیشه یاد بگیریم و ورژن بهتری از خودمان ارائه بدهیم ؛ ناسلامتی ما کمتر از برنامه های اندروید که نیستیم، تا دوهزار اینترنت بسته می خری، همه ی برنامها، صف می کشند برای آپدیت شدن!.

به نظرم، تندخوانی یاد بگیریم.تندنویسی یادبگیریم و خیلی زیاد فکر کنیم ، در مورد همه پروژه هایی که در آینده داریم فکر کنیم.

صبح که داشتم با خودم نجوا می کردم و درگوشی حرف می زدم، حرف خیلی جالبی به خودم گفتم؛ وقتی که درگیر کار هستم و تصمیمات مهمی اتخاذ نمودم و در حال اجرای پروژه ها هستم، اگر در مورد نحوه انجام کارها و تصمیم ها متردد شدم، حتما باید آسان ترین راه را انتخاب کنم و اینجوری ایده های جالب و به صرفه و راحت به ذهن میاد. اگر بخوام که کارهای سخت را انتخاب در انجامش از پا در میام.

حرف آخری که به نظرم گفتنی ست اینه که تعادل بین کار و زندگی را بی خیال شوید.

تعادل بین کار و زندگی اگر بهت کمک نمی کنه ،ازش رها شید.

تمام نوابغ دنیا مثل ایلان ماسک و استیو جابز و بیل گیتس... تعادل بین کار و زندگی برای شان مطرح نبوده است.

۰۶ مهر ۰۲ ، ۱۴:۰۴ ۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰

حسین پناهی و دیالوگ ماندگارش که در گذر سالها همواره می ماند!.

عاقلانه ترین حرفی که تا کنون در مورد تعریف دیوانگی شنیده ام حرفی است که از زبان حسین پناهی شنیدم.

حسین پناهی می گفت : دیوانه کسی است که هیچ گاه فکرش را تغییر نمی دهد.

۰۵ مهر ۰۲ ، ۰۹:۳۴ ۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰

فرزاد حسنی و قدرت اجرای شان.

یکی از تفریحات نیمه سالمی که من دارم ریلز دیدن اینستا ست.بعضا شکارکلیپ های خوبی به تورم میخوره و امروز کلیپ جالبی گیرم آمد گفتم حیفه که باهاتون شریکش نشم.

رامبد جوان از فرزاد حسنی دلیل تسلطشو  روی اجرا می پرسه ، فرزاد در پاسخ خیلی خوب گفت وحرفش بدجوری به دلم نشست.

گفت من موقعی که هرکاری می کنم چه مطالعه و چه اجرا باهاش زندگی کنم و کاملا منهمک میشم توش.

موقع اجرا چنان غرق اجرا میشم که فیلم بردار ونور پرداز و هیچ کسی حواسم را پرت نمیکنه ..

یعنی با تمام وجود اجرا می کنم.

به خودم گفتم عجب حرفی زد پسر!.

اکر در هرکاری صد در صد خودتو بزاری حتما موفق میشی.

 

۰۴ مهر ۰۲ ، ۱۷:۰۸ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰