تخیل چیست؟ ( احتمالا به یاد صدای زنده یاد پرویز بهرام افتادید!) این هم تعریف تخیل:
https://fa.m.wikipedia.org/wiki/%D8%AA%D8%AE%DB%8C%D9%84
https://fa.m.wikipedia.org/wiki/%D8%AA%D8%AE%DB%8C%D9%84
از آموزه های نویسندگان مختلف بهره می برم و تا حد امکان تلاش می کنم اونها رو در زندگی پیاده کنم. گاهی چنان غرق حرفای نویسنده ای میشم که کلا مبنای زندگیم رو روی حرفاش می چینم و تماشا می کنم که چی میشه و چه نتایجی در زندگیم ایجاد میشه.
فلسفه می خونم و کلا یه جورایی فلسفیدن رو دوس دارم و در مورد همه چی فکر می کنم.
در مورد تاریخ بگی نگی می فهمم و حرفایی برای گفتن دارم..
در مورد رمان و ادبیات خیلی می خونم و خدا کنه بفهمم!.
در مورد موفقیت خوندم و همین !.
لازاروس می گوید که او همیشه به کار بر روی "ذهن انسان" علاقه مند بوده است. طوری که ، در طول سال های نوجوانی ، دوستانش اغلب برای کمک و حمایت به وی رجوع می کردند . دوستانش وی را چنین توصیف می کردند : " او (لازاروس) شنونده ای خوب است که به راحتی می توان با تو صحبت کرد و بطور شگفت انگیزی قادر است درمانجویانش را کمک کند ".
{ بخشی از کتاب 《آرنولد لازاروس》.}
امروز هم مثل همیشه ، وارد سایت http://time.ir شدم تا تاریخ روز را استحضار داشته باشم ؛ جمله ای که در بالای سایت قرار داشت برای من قابل توجه بود ؛ نوشته بود " وقتی خودرا از زیستنی پرشور و چابکانه ... برحذرداریم ، به دلیل هستی در خواب مانده وبه عبارت دیگر زندگی نازیسته درونمان، احساس گناه می کنیم."
زندگی بدون تحرک و تکاپو به نظرم ارزش زیستن ندارد و افراد آرام و بی دغدغه ، اصلا زندگی نمی کنند....
جملاتی بود که در ذهنم رژه می رفت و در موردش ، با خودم کلنجار می رفتم.
در زندگی خودم - از خودم مثال می زنم ، شمارا نمی دانم - دو سبک زندگی دارم ؛ یکی اینکه آرام و ریلکس و کم حرف و افسرده باشم !.
وراه دیگرش هم اینه که شاد و سرحال و پرحرف و با هیجان باشم ، البته خودم دومی را بیشتر دوست دارم.
گاهی مواقع ،ما آموخته ایم - به طور ناخودآگاه - که ضعیف و رنجور باشیم بدون اینکه حتی خودمان متوجه باشیم.
جالب است که موقعی سطح انرژی مان را بالا می بریم ، قدرت های درونی ما به طرز چشم گیری افزایش پیدا می کند و سرعت پردازش اطلاعات درذهن ما ، خارق العاده می شود .
در فیلم "نامحدود " همین قدرت درونی انسانها البته با کمی اغراق نمایش داده شده است .
جمله ابتدایی که نقل کردم ، تمام این مفاهیم را برای من تداعی کرد و مارا به پر شور و چابک بودن دعوت کرد . و این مطلب را هم افزود که اگر ماچابک و سرزنده نباشیم ، احساس گناه می کنیم !.
گاهی برای همه ما پیش آمده است که افسرده بوده باشیم و در ضمن آن احساس مبهم عذاب وجدان را هم داشته باشیم.
وقتی که ما خودرا در سطح پایینتری از توانایی واقعی خود می دانیم و احساس می کنیم که ما می توانستیم ، بهتر از این هم باشیم ولی،نیستیم دچار عذاب وجدان می شویم و خودرا مقصر قلم داد می کنیم.
مطلبی از کتاب "شهاب اناری" را توضیح خواهم داد؛ - 123بدرخش - در واقع آقای اناری ،الگویی را در این کتاب معرفی می کند با نام "الگوی اتاتا" و (نردبان پردازش اطلاعات).
طبق این الگو ،ابتدائا اطلاعات وارد ذهن شما می شود و ثانیا : شما داده های به دست آمده را تفسیر خواهید کرد. و ثالثا : اطلاعات ، احساسی را در شما به وجود خواهد آورد.و رابعا : زمان تصمیم گیری است و آخرین مرحله هم ، مربوط به اقدام است.
اطلاعات > تفسیر>احساس>تصمیم >اقدام.
کتابی امروز خواندم ، به این عنوان : از خواندن تا نوشتن ؛ چهار بار پشت سرهم خواندمش .
این کتاب ،نوشته خانم پازوکی است (نویسنده صاحب سبک و توانا ) بعد از خواندن این کتاب ، متوجه خیلی چیزها شدم ، از اینکه تقریبا ، نوشته های من خارج کادر است و وادارم کرد که بهتر و پخته تر بنویسم - بگذارید از محتوای کتاب ، چیزی نگویم تا خود شما عزیزان ،قبول زحمت کرده و کتاب را مطالعه کنید - بابت تعهدی که به نوشتن دارم ، روزانه ،مطلبی را در وبلاگ بگذارم .
برداشت هایی از کتاب فوق :
*نویسندگی برخلاف خواندن ، عملی تولیدی ست که از کل به جزء حرکت می کند ؛به این معنا که نویسنده با داشتن یک طرح کلی از موضوع ، اقدام به پاراگراف سازی می کند و سپس جمله بندی و در نهایت نظم لفظی و محتوایی را انجام می دهد.
* انسجام معنایی باید در متن وجود داشته باشد.
* انسجام لفظی و انتخاب کلمات مناسب و جذاب و هماهنگ .
* یک دست بودن متن کتاب .
* در مورد پاراگراف سازی ، خانم پازوکی ، نکاتی یادآوری می کند از جمله" بند مقدمه"
بند مقدمه ؛ حال و هوای آغاز مطلب است و باید دارای جذابیت باشد ؛ سپس "پاراگراف های کمکی" باید نقش آفرینی کنند!.
از لحاظ محتوایی می باید ،پاراگراف ها مسیر منطقی را بپیمایند واز پراکنده نویسی و آوردن مطالب غیر مرتبط خودداری شود.
* جمله اول پاراگراف "موضوع پاراگراف " را تعیین می کند .
♡♡♡♡♡
{ برداشت شخصی من از کتاب نویسی}
من فکر می کنم نوشته خوب ، نیاز جامعه ماست ؛ وهرچه که تعداد قلم به دست بیشتری در میان ما باشند ، فرهنگ بهتری در همه زمینه ها خواهیم داشت.
....